پدرخوانده
پدرخوانده
______
۳/۳
ویو ا.ت
یونگی سمتم اومد روبرو من که رو مبل نشسته بودم وایستاد
ات:چرا گفتی ...
_پس برای چی جوری رفتار میکنی انگار مقصر منم ؟!
ات:خ،خب عصبی بودم...جیمینی گفت ازت باید عذرخواهی کنم ولی من کار اشتباهی انجام نداده بودم که بابتش عذرخواهی کنم
_کار اشتباه انجام ندادی؟!...ا.ت...تو میدونی آخر های فصل نارنگی هست و کم نارنگی پیدا میشه ...من الان هر جا رو بگردم نمیتونم نارنگی پیدا کنم بعد تو ...همش رو خوردی ...به یکی و دوتا هم قانع نبودی همههه رو خوردی ...
ات:....راست میگی یونگیا...ببخشید
یونگی دست هایش رو داخل جیب شلوار مشکی رنگش کرد و سمت صورت ا.ت خم شد
_پس الان عذر خواهی کردی ...
ات:هی بی جنبه بازی در نیار که دیگه ازت عذرخواهی نمیکنم ...
یونگی خنده کوچیک و تو گلویی کرد ...
_میتونم بپذیریم ولی به یه شرطی ...
ات:چی؟؟
یونگی دست هایش رو دو طرف ا.ت گذاشت و بیشتر تو صورتش خم شد ...فاصله صورتش به دو سانتی متر رسیده بود ...نگاهی به لب های ا.ت کرد
_اگر علاقم رو نسبت به خودت بپذیری...
ات:چ،...
هنوز حرفش رو به پایان نرسانده بود که یونگی فاصله بین صورتشون رو به صفر رسوند ...محکم و عمیق از ل،ب هاش م،ک میزد کم کم ا.ت رو روی مبل به حالت دراز کشیدن در آورد و روش خیمه زد ...دوباره شروع به بوسیدنش کرد ...بعد از چند مین ازش جدا شد ...
_می پذیری ؟!...میدونی که دوست دارم و تمام جروبحث هام با تو برای حرص دادنت هست ...
ات دست هایش رو دو طرف صورتش یونگی که روش خیمه زده بود گذاشت و دوباره شروع به بوس،،ید،،نش کرد ...
ات:دوست دارم ...
_منم دوست دارم شاپرک من !...
یکدفعه کل پسرا از پشت در افتادن بیرون و با هم داد زدن
پسرا:یهههه
_شما مگه نرفته...
کوک؛واقعا فکر کردی ما صحنه کی،س رو با خونه عوض میک...آخخ هیونگگ
جین:خفه شو بچه ...
جیمین خنده موزیانه ای کرد ...
#بالاخره پدرخوانده ما جون کند و اعتراف کرد...خدایا اگر یکم دیگه صبر میکردی ...دیوونه میشدم از دست یونگی
_پسره ...
#یا هیونگ لوت میدم هاا
_باشه باشه ...
ات:قضیه چیه؟!
_هیچ...
ته:هیونگ وقتی میآمد خونه ما عکست رو بوس میکرد تازه مست هم میکرد تو رو توهم میزد کلی بهت اعتراف میکرد ...اووو با عکست گریه میکرد تازه...
یونگی دمپاییش رو سمت تهیونگ پرت کرد
_پف،،یوز ها ...
همه:(خنده)...
پایاننن...تمام شددد برید خونه هاتونن😂
نظر بده وگرنه میاماا❤️😂
#bts#ARMY#BANGTAN#JIMIN#BTS#army#YOONGI#SUGA
______
۳/۳
ویو ا.ت
یونگی سمتم اومد روبرو من که رو مبل نشسته بودم وایستاد
ات:چرا گفتی ...
_پس برای چی جوری رفتار میکنی انگار مقصر منم ؟!
ات:خ،خب عصبی بودم...جیمینی گفت ازت باید عذرخواهی کنم ولی من کار اشتباهی انجام نداده بودم که بابتش عذرخواهی کنم
_کار اشتباه انجام ندادی؟!...ا.ت...تو میدونی آخر های فصل نارنگی هست و کم نارنگی پیدا میشه ...من الان هر جا رو بگردم نمیتونم نارنگی پیدا کنم بعد تو ...همش رو خوردی ...به یکی و دوتا هم قانع نبودی همههه رو خوردی ...
ات:....راست میگی یونگیا...ببخشید
یونگی دست هایش رو داخل جیب شلوار مشکی رنگش کرد و سمت صورت ا.ت خم شد
_پس الان عذر خواهی کردی ...
ات:هی بی جنبه بازی در نیار که دیگه ازت عذرخواهی نمیکنم ...
یونگی خنده کوچیک و تو گلویی کرد ...
_میتونم بپذیریم ولی به یه شرطی ...
ات:چی؟؟
یونگی دست هایش رو دو طرف ا.ت گذاشت و بیشتر تو صورتش خم شد ...فاصله صورتش به دو سانتی متر رسیده بود ...نگاهی به لب های ا.ت کرد
_اگر علاقم رو نسبت به خودت بپذیری...
ات:چ،...
هنوز حرفش رو به پایان نرسانده بود که یونگی فاصله بین صورتشون رو به صفر رسوند ...محکم و عمیق از ل،ب هاش م،ک میزد کم کم ا.ت رو روی مبل به حالت دراز کشیدن در آورد و روش خیمه زد ...دوباره شروع به بوسیدنش کرد ...بعد از چند مین ازش جدا شد ...
_می پذیری ؟!...میدونی که دوست دارم و تمام جروبحث هام با تو برای حرص دادنت هست ...
ات دست هایش رو دو طرف صورتش یونگی که روش خیمه زده بود گذاشت و دوباره شروع به بوس،،ید،،نش کرد ...
ات:دوست دارم ...
_منم دوست دارم شاپرک من !...
یکدفعه کل پسرا از پشت در افتادن بیرون و با هم داد زدن
پسرا:یهههه
_شما مگه نرفته...
کوک؛واقعا فکر کردی ما صحنه کی،س رو با خونه عوض میک...آخخ هیونگگ
جین:خفه شو بچه ...
جیمین خنده موزیانه ای کرد ...
#بالاخره پدرخوانده ما جون کند و اعتراف کرد...خدایا اگر یکم دیگه صبر میکردی ...دیوونه میشدم از دست یونگی
_پسره ...
#یا هیونگ لوت میدم هاا
_باشه باشه ...
ات:قضیه چیه؟!
_هیچ...
ته:هیونگ وقتی میآمد خونه ما عکست رو بوس میکرد تازه مست هم میکرد تو رو توهم میزد کلی بهت اعتراف میکرد ...اووو با عکست گریه میکرد تازه...
یونگی دمپاییش رو سمت تهیونگ پرت کرد
_پف،،یوز ها ...
همه:(خنده)...
پایاننن...تمام شددد برید خونه هاتونن😂
نظر بده وگرنه میاماا❤️😂
#bts#ARMY#BANGTAN#JIMIN#BTS#army#YOONGI#SUGA
۱۷.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.