برای تاخیر معذرت میخوام

برای تاخیر معذرت میخوام💞🤗


سرنوشت متصل
P6
ویو هانا
هم من هم رونا داشتیم میدوییدم خیلی دیرمون شده بود همش تقصیر منه اهههه ریدم تو این زندگی سرم پایین بود و پشت رونا داشتم میدویدیم انگار مسابقه دو گذاشته بودیم که سرم با برخورد چیزی حس کردم که متوجه شدم کمر رونا بود تا سرم و اوردم بالا خشکم زده بود رونااااا افتاده بود روی جونگکوک بهت زده داشتم به این دوتا نگاه میکردم که صدای اقایی نظرم و جلب کرد
....: کوک خوبی؟
_ : اره ولی دارم خفه میشم
سریع رونا رو بلند کردم که متوجه قطره اشکی شدم فهمیدم رونا داره گریه میکنه
سریع از کوک معذرت خواهی کردم و گفتم تو شرکت همو میبینیم دست رونا رو گرفتم و بردمش wc معمولا رونا ادم خجالتیه و اون صحنه کافی بود تا گریه اش بگیرع
~: باشه حالا اروم باش اتفاقیه که افتاده...
: دیدی چه گندی زدیم اول کار( گریه اروم )
~: خیله خب حالا اروم باش ارایشت داره خراب میشه هااا
به زور رونا رو اروم کردم و اومدیم بیرون رونا تموم مدت سرش پایین بود
وایساااا ببینم اون پسره که کوک و صدا کرد کی بود؟؟
چرا اینقدر جنتلمن و کراش بودددددد
اسمش چیه؟ چند سالشه؟ زن داره؟ بچه چی؟ یعنی دوست دختر داره؟
حتما داره دیگه اینا چیه میگی هانا ( تو دلش ) اصلا به من چه اه
....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده
https://wisgoon.com/helena157

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۳)

سرنوشت متصل Part 7 سعی کردم اروم شم ولی دلشوره داشتم اروم...

سرنوشت متصلPart 7 روای روناشاید بخاطر اینکه یه نفر باعث شد م...

سرنوشت متصل Part 5ویو جؤن جونگ کوک _امروز با همکار جدیدم آشن...

Part4_خوشبختم من جؤن جونگ کوک هستم (دستشو به عنوان سلام دادن...

پارت ۱۱رز وحشی خب حوصلم سر رفته پس رفتم اشپز خونه و به خدمتک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط