Part

Part4
_خوشبختم من جؤن جونگ کوک هستم (دستشو به عنوان سلام دادن دراز کرد)*
+دست پاچه شده بودم الان بود که اشکم در بیاد دستمو بردم جلو وای من الان دستشو گرفتم من هم خوشبختم
~از استرس داشتم میمردم رونا انگار حالش خیلی بد بود سریع پریدم وسط سلامممم منم پارک هانا هستم از دیدنتون خوشبختم
_همچنین
~دست رونا رو گرفتم و سریع از اونجا دور شدم هی رونا خوبی؟
+عالیم مگه چی شده؟
~مثلا داری انکارش میکنی؟
+منظورت چیه من ک گفتم دیگه دوسش ندارم
~اوکی باشه
+داشتم میمردم ولی خب به روی خودت نیار رونا تو میتونی
بلاخره زمان گذشت و رفتیم خونه جدیدمون ک از طرف کمپانی بود تو راه هیچی نگفتم رسیدیم خونه خودم رو تخت ولو کردم فردا اولین روز کاری منه باید بترکونم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده
https://wisgoon.com/xxvvc
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۱)

سرنوشت متصل Part 5ویو جؤن جونگ کوک _امروز با همکار جدیدم آشن...

برای تاخیر معذرت میخوام💞🤗سرنوشت متصل P6ویو هاناهم من هم رونا...

اسلاید دوم لباس رونا برای فرودگاه اسلاید سوم لباس هانا برای ...

سرنوشت متصل P3ویو هانا*بعد اینکه تو کمپانی داشتیم فیلم نامه ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط