وقتی ازت جدا شد چون.... 🥀🥺 پارت چهارم:)))
وقتی ازت جدا شد چون.... 🥀🥺 پارت چهارم:)))
ولی اون بدون اینکه به من توجه کنه به سمت جیمین رفت!
باورم نمیشه اون یونا باشه خیلی خوشگل تر شده بود و بلاخره به خواستش رسید.
یونا ویو:
چهار سال گذشت و بلاخره به خواستم رسیدم...... خواسته ای که براش زحمت کشیدم من الان بهترین و معروف ترین دکتر تو سئول بودم.
داشتم از بیمارستان میومد بیرو که تلفنم زنگ خورد منیجر کوک بود. (یه نکته کوک وقتی میرفته تور شماره یونا رو به منیجرش میداد تا اگر یونا زنگ زد متوجه نشد به منیجرش زنگ بزنه)
یونا:سلام آقای لی بفرمایید
لی:سلام خیلی ممنونم ببخشید مزاحم شدم خانوم شین آقای پارک حالشون دوباره بد شده شما پزشک خوبی هستین میشه یه سر بیاین کمپانی.
یونا:آقای لی شرمنده... ولی دوباره شایعه میشه...
لی:خانوم شین من ضمانت میکنم اتفاقی نمی افته.
یونا:هوفففف باشه من تا 10 دقیقه دیگه کمپانی عم.
بعد از اینکه قطع کردم به سمت کمپانی راه افتادم...نمیدونم حس کوک بعد از دیدنم چیه... اوه یادم رفت اون دیگه دوستم نداره....... وقتی وارد کمپانی شدم با منیجر کوک به سمت استادیوم رفتیم...تعجب رو توی تک تک چشماشون می شد دید مخصوصا کوک... بدوم توجه به کسی رفتم کنار جیمین و شروع به معاینه کردمش... سنگینی نگاهشون رو روی خودم حس می کردم... نمیدونم اما تو چشمای تهیونگ و یونگی نفرت بود درحال معاینه بود که تهیونگ گفت...
ته ته:آقای لی انقدر دکتر خوب توی کره هست...چرا اینو اوردین؟!
لی:آقای کیم ایشون بهترین دکتر سئول هستند.
تهیونگ پوزخندی زد رفت کنار جین... بعد از این معاینه اش کردم رو کردم به سمت نامجون.
یونا:بخاطر سنگینی تمرین و خستگی زیاد بیهوش شده بهش بگین کمتر تمرین کنه و به فکر سلامتی خودش باشه*سرد
نامجون:باشه ممنونم.
داشتم وسایلم رو جمع میکردم که.......
~~~~~~~~~~~~~~~~~
چطور بود؟!
ولی اون بدون اینکه به من توجه کنه به سمت جیمین رفت!
باورم نمیشه اون یونا باشه خیلی خوشگل تر شده بود و بلاخره به خواستش رسید.
یونا ویو:
چهار سال گذشت و بلاخره به خواستم رسیدم...... خواسته ای که براش زحمت کشیدم من الان بهترین و معروف ترین دکتر تو سئول بودم.
داشتم از بیمارستان میومد بیرو که تلفنم زنگ خورد منیجر کوک بود. (یه نکته کوک وقتی میرفته تور شماره یونا رو به منیجرش میداد تا اگر یونا زنگ زد متوجه نشد به منیجرش زنگ بزنه)
یونا:سلام آقای لی بفرمایید
لی:سلام خیلی ممنونم ببخشید مزاحم شدم خانوم شین آقای پارک حالشون دوباره بد شده شما پزشک خوبی هستین میشه یه سر بیاین کمپانی.
یونا:آقای لی شرمنده... ولی دوباره شایعه میشه...
لی:خانوم شین من ضمانت میکنم اتفاقی نمی افته.
یونا:هوفففف باشه من تا 10 دقیقه دیگه کمپانی عم.
بعد از اینکه قطع کردم به سمت کمپانی راه افتادم...نمیدونم حس کوک بعد از دیدنم چیه... اوه یادم رفت اون دیگه دوستم نداره....... وقتی وارد کمپانی شدم با منیجر کوک به سمت استادیوم رفتیم...تعجب رو توی تک تک چشماشون می شد دید مخصوصا کوک... بدوم توجه به کسی رفتم کنار جیمین و شروع به معاینه کردمش... سنگینی نگاهشون رو روی خودم حس می کردم... نمیدونم اما تو چشمای تهیونگ و یونگی نفرت بود درحال معاینه بود که تهیونگ گفت...
ته ته:آقای لی انقدر دکتر خوب توی کره هست...چرا اینو اوردین؟!
لی:آقای کیم ایشون بهترین دکتر سئول هستند.
تهیونگ پوزخندی زد رفت کنار جین... بعد از این معاینه اش کردم رو کردم به سمت نامجون.
یونا:بخاطر سنگینی تمرین و خستگی زیاد بیهوش شده بهش بگین کمتر تمرین کنه و به فکر سلامتی خودش باشه*سرد
نامجون:باشه ممنونم.
داشتم وسایلم رو جمع میکردم که.......
~~~~~~~~~~~~~~~~~
چطور بود؟!
۱۳.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.