فیک فرشته اکتای

«فرشته اکتای»

#پارت_۱۲

ات:_. تهیونگ:_

تهیونگ : جونگکوک یار و یاور چندین هزار سالم کسی که خودم بزرگش کرده بودم و مثل برادر و بچه خودم بود کسی که همیشه تو سختی ها پیش من بود کسی که تو این چند صد ساله نبودنم مراقب میا بود کسی که تو این چند صد سال به میا کمک کرده بود تا حکومت رو بر پا نگه داره نذاره دشمنا کاری بکنن خوب بود که جونگکوک رو داشتم خوب بود که بزرگش کردمو نذاشتم تو اون آتیش بسوزه . جونگکوک از لحاظ اخلاق حتی از لحاظ قیافه هم شبیه من بود اون پدر نداشت یعنی پدرش مرده بود توی آتیش سوخته بود بهش نگفته بودم مادرش که مادرش همون کسی بود که من رو طلسم کرده بود همون مدوسای جادوگر همون کسی که به خون من تشنه بود مدوسا فکر می کرد من خونش رو آتیش زدم و چ شوهرش رو کشتم و بچش هم همراه پدرش توی آتش سوخته ولی نمیدونست این کاره همون کسی بود که الان داره با اون کار میکنه وولدمورت دشمن اصلی من و مخل آرامش زندگی کسی که تا الان هزاران خون آشام و انسان رو کشته بود کسی که دشمن همه قلمروها بود و من به وجود اومده بودم تا از مردم مقابل اون دفاع کنم و حالا که جفت من پیدا شده بود میتونستم با قدرت بیشتر به این جنگ ادامه بدم تا وولدمورت رو بکشم و آرامش رو به این مردم برگردونم باید با ات در مورد این موضوع حرف می زدم اون باید دشمنامون رو بهتر می شناخت تا کنار من به این جنگ ادامه بده هرچی نباشه اون ملکه هفت قلمرو و جفت من بود رو به جونگکوک و میا گفتم
_:«برید بیرون و ترتیب یک مهمونی بزرگ رو تا شب بدید من باید جفتم رو به همه معرفی کنم و تقریبا یه هفته دیگه جشن عروسی ما برگزار میشه»

تهیونگ: اسلاید1
جونگکوک: اسلاید2
میا: اسلاید3
ات: اسلاید۴
دیدگاه ها (۲)

ادیت برای پادشاه اکتای فیک♥️♥️

من برگشتممممم

فیک فرشته اکتای

فیک فرشته اکتای

سلاممممم خدمت شما من اومدم با یه رمان دیگه دوستان البته اگه ...

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۳#

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط