رمان اوشی نو کو
رمان اوشی نو کو
پارت۴
کانا رو تخت دراز کشیده بود
کانا تو ذهنش: یعنی چند بچه است دخترن یا پسر وایییی
آکوا: بچه ها من دوست دارم دختر باشه
روبی: ما که نمیدونیم
نیاکو سان: آره ما نمیدونیم
آکوا: البته اگه پسر باشه هم بد نیست
کانا: شاید چند تا باشه
آکوا: خدایا زیاد نده
کانا: 😂
کانا دوباره شکم درد گرفت
کانا: آی آخخخ
آکوا: خوبی؟
کانا: حالته تهوع دارم
آکوا: برو wc
کانا: 🤮
ادامه دارد.......
پارت۴
کانا رو تخت دراز کشیده بود
کانا تو ذهنش: یعنی چند بچه است دخترن یا پسر وایییی
آکوا: بچه ها من دوست دارم دختر باشه
روبی: ما که نمیدونیم
نیاکو سان: آره ما نمیدونیم
آکوا: البته اگه پسر باشه هم بد نیست
کانا: شاید چند تا باشه
آکوا: خدایا زیاد نده
کانا: 😂
کانا دوباره شکم درد گرفت
کانا: آی آخخخ
آکوا: خوبی؟
کانا: حالته تهوع دارم
آکوا: برو wc
کانا: 🤮
ادامه دارد.......
- ۲.۵k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط