الان باید روبروی خونهم یهمزرعه بود... چنتایی اسب و ی سگ به اسمِ ادوارد داشتم...شبا توی تراس مینشستم چای میخوردم و گاهگایی هم از آسمون ستاره میچیدم و با ادوارد دردودل میکردم...🌿🙂