الان باید روبروی خونهم یهمزرعه بود

الان ‌باید روبروی خونه‌م ‌یه‌مزرعه ‌بود...
چنتایی اسب ‌و ‌ی سگ ‌به ‌‌اسم‌ِ ادوارد داشتم‌...شبا توی تراس‌ مینشستم چای میخوردم‌ و گاهگایی ‌هم ‌از آسمون‌ ستاره‌ میچیدم‌ و با ادوارد دردو‌دل ‌میکردم...🌿🙂
دیدگاه ها (۲۵)

به من می‌گفت :چشم‌های تو مرا به این روز انداخت. این نگاه تو ...

دانشجوی ترم یک جهانگردی بودمکه دیدمش و فهمیدم همه‌ی جهان لاب...

اندکی #آرامش بنوشیم...😀🌱#حس_خوب_فرفری 😍

🎶#حس_خوب_فرفری 😍

پارت ۵آنچه گذشت: دکتر رفت نگاهی به ات کردم که....یهو تپش قلب...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۳ویو اتاون بهم سیلی زد هه انتظا...

دختر کوچولوی تناسخ یافته من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط