منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:51
م.ا:خب چطور میگزره پسرم؟
جونگکوک:خب مادرزن بد نمیگزره ولا.
خندیدو گفت:
م.ا:از الان شدم مادر زن؟
جونگکوک:والا اگه به من بود همین دیشب عقد میکردیم میرفتیم دیگه شک و شکوکی از مادر زن گفتنم نمیموند.
ات:اها که دیروز.
سمتش چرخیدم و پوزخند فشار اوری زدم که پاشو به زمین کوبید.
ات:بلند شو بریم.
جونگکوک:باشه عه
بلند شدم و بعد یه خدافظی کوتاه زدیم بیرون.
سوار ماشین که شدیم گفت:
ات:خوب بلدی نقش بازی کنی.
جونگکوک:اره اگه نویسنده میزاشت الان بازیگر بودم.
ات:هرهرهر خدا میدونه با این هوش و زکاوت مخ چند نفرو زدی الان رسیدی به مادر پیرو چلاق و بدبخت من.
با انگشتای دستم زدم تو دهنم.
جونگکوک:ت الان داری میگی که من قصد دارم شوگر مامی داشته باشم؟
یکی زد رو پیشونیم.
ات:مامان من شوگر مامیه؟ببین کو.صخول به ننه من بگی شوگر مامی از الان میریم رنگ طابوت برات انتخاب کنیما.
جونگکوک:باشه حالا بروسلی نشو.
ات:ایش.
شروع کردم به رانندگی ات چشمش به بیرون بود میزان فشاری که به خودش اورده بود معلوم بود.
برای اینکه بیشتر حرصشو در بیارم گفتم:
جونگکوک:ای دلبرومممم قدت کوتاهه زبون سه متره موهات کمنده.
ات:یاااا زبون من سه متره؟؟؟؟میکشمت جونگکوک.
جونگکوک:اصلا اگه من دیگه حرف زدم اهنگ میخونم برا زن زندگیم بعد اومده دعوام میکنه.
ات:اها اها نگه دار میخام پیاده شم.
نگه داشتم که گفت:
ات:به سلامت.
تازه به رژ قرمزش دقت کردم دستشو گرفتم و گفتم.
جونگکوک:لـ..ـبـ..ـاتو برای کدوم بی نـ..ـامـ...ـوسی قرمز کردی؟
ات:به تو چه؟
جونگکوک:وایسا الان خودم برات کمرنگ میکنم.
#ات
انتظار داشتم مثل رمانا با گوشه لباسش پاک کنه یا با لـ..ـبـ..ـاش ولی کلمو گرفت و به صندلی چسبوند و تکون داد بعد ولم کرد که به اینه ی ماشین نگاه کردم.
ات:چیکار کردی عوضی؟
فکمو گرفتو گفت:
جونگکوک:قراره زنم بشی و من خوشم نمیاد زنم تو چشم باشه.
هولش دادمو گفتم
ات:بیا برو تو کــ...ـو...نـ...ـم بابا.
بی توجه رانندگی کرد که یه دستمال برداشتم و گوشه لـ..ـبـ..ـمو پاک کردم.
شرط پارت بعدی 29لایک10کامنت
پارت:51
م.ا:خب چطور میگزره پسرم؟
جونگکوک:خب مادرزن بد نمیگزره ولا.
خندیدو گفت:
م.ا:از الان شدم مادر زن؟
جونگکوک:والا اگه به من بود همین دیشب عقد میکردیم میرفتیم دیگه شک و شکوکی از مادر زن گفتنم نمیموند.
ات:اها که دیروز.
سمتش چرخیدم و پوزخند فشار اوری زدم که پاشو به زمین کوبید.
ات:بلند شو بریم.
جونگکوک:باشه عه
بلند شدم و بعد یه خدافظی کوتاه زدیم بیرون.
سوار ماشین که شدیم گفت:
ات:خوب بلدی نقش بازی کنی.
جونگکوک:اره اگه نویسنده میزاشت الان بازیگر بودم.
ات:هرهرهر خدا میدونه با این هوش و زکاوت مخ چند نفرو زدی الان رسیدی به مادر پیرو چلاق و بدبخت من.
با انگشتای دستم زدم تو دهنم.
جونگکوک:ت الان داری میگی که من قصد دارم شوگر مامی داشته باشم؟
یکی زد رو پیشونیم.
ات:مامان من شوگر مامیه؟ببین کو.صخول به ننه من بگی شوگر مامی از الان میریم رنگ طابوت برات انتخاب کنیما.
جونگکوک:باشه حالا بروسلی نشو.
ات:ایش.
شروع کردم به رانندگی ات چشمش به بیرون بود میزان فشاری که به خودش اورده بود معلوم بود.
برای اینکه بیشتر حرصشو در بیارم گفتم:
جونگکوک:ای دلبرومممم قدت کوتاهه زبون سه متره موهات کمنده.
ات:یاااا زبون من سه متره؟؟؟؟میکشمت جونگکوک.
جونگکوک:اصلا اگه من دیگه حرف زدم اهنگ میخونم برا زن زندگیم بعد اومده دعوام میکنه.
ات:اها اها نگه دار میخام پیاده شم.
نگه داشتم که گفت:
ات:به سلامت.
تازه به رژ قرمزش دقت کردم دستشو گرفتم و گفتم.
جونگکوک:لـ..ـبـ..ـاتو برای کدوم بی نـ..ـامـ...ـوسی قرمز کردی؟
ات:به تو چه؟
جونگکوک:وایسا الان خودم برات کمرنگ میکنم.
#ات
انتظار داشتم مثل رمانا با گوشه لباسش پاک کنه یا با لـ..ـبـ..ـاش ولی کلمو گرفت و به صندلی چسبوند و تکون داد بعد ولم کرد که به اینه ی ماشین نگاه کردم.
ات:چیکار کردی عوضی؟
فکمو گرفتو گفت:
جونگکوک:قراره زنم بشی و من خوشم نمیاد زنم تو چشم باشه.
هولش دادمو گفتم
ات:بیا برو تو کــ...ـو...نـ...ـم بابا.
بی توجه رانندگی کرد که یه دستمال برداشتم و گوشه لـ..ـبـ..ـمو پاک کردم.
شرط پارت بعدی 29لایک10کامنت
۱۱.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.