از هواپیما پیاده شد
از هواپیما پیاده شد
بادیگار- سفر به خیر رئیس جوان حتما خسته هستید رئیس گفتن برید خونه شب می...
-لال مونی بگیر خونه خودم میرم به رئیستم بگو فردا خودم میام میبینمش
بادیگارد-اما قربان رئیس گفتن برید خونشون
-از کی باید به حرف تو و رئیست گوش بدم گمشو از جلو چشممممممم
با فریادش بادیگارد با ترس سوار ماشین شد و به طرف خونه چانیول روند
سرشو به پشت صندلی تکیه داد اونقد از دست پدرش عصبانی بود که کم مونده بود از سر درد منفجر بشه سرش
بالاخره بادیگارد جلوی خونش نگه داشت و اونم پیاده شد
-چمدونمو خودم میبرم بالا توام لازم نیس بیای دنبالم خودم بادیگاردمو خبر میکنم
- رییس گفتن که..
-اشتباه گفتن برو به اون رییست بگو نمیخوام دور ورم ادمای لجنش باشن فهمیدی یا نهههههه
با فریادش محافظ از ترس پرید
محافظ-بله رییس...جوان چشم......
------------------------------------------------------&---------------------------------------------------
«چه یونگ»
نایون-جییییییییییییغغغغ چه یووووووونگگگگگگگ پاشو لشتووووو ور داررررررر
-اه چقد فک میزنی بزا کپه مرگمو بزارم دیگع
جی یون- مرض پاشو ساعتو ببین ۱۰شد ما یازده قرار داریم
با حرف جی یون مث فنر از جام پریدم
-چییییییی
پ چرا بیدارم نکردین احمقا
نایون-سه ساعته دارم صدات میکنم مث خرس خوابیدی
پاشدم رو تختمو مرتب کردمو سریع رفتم دستو صورتمو شستم اومدم بیرون
-اماده این؟
جی یون-ما اماده ایم تو هنو نه بدو بپوش دیگه اون لباسای کوفتی رو دیر شد اه
نایون- لباساتو رو مبل گذاشتم یونگ وردار بپوش
سریع لباسامو پوشیدمو یه نون تست با نوتلا برداشتم دستمو :
-یون اسانسورو بزن
یون-باش
هر سه سوار اسانسور شدیم و رفتیم پایین
جی یون نشس پشت رل منم نون تست به دس نشستم جلو
نایونم پشت
و به سمت شرکت PHراه افتادیم درخواست استخدامی داده بودیم کاش این دفه قبول کنن چند بار درخواست دادیم رد کردن....
امیدوارم خوب باشه💕
کامنت و لایک فراموش نشه لاوا منتظر نظراتتون هستم⚡
#عشقگمشده
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
بادیگار- سفر به خیر رئیس جوان حتما خسته هستید رئیس گفتن برید خونه شب می...
-لال مونی بگیر خونه خودم میرم به رئیستم بگو فردا خودم میام میبینمش
بادیگارد-اما قربان رئیس گفتن برید خونشون
-از کی باید به حرف تو و رئیست گوش بدم گمشو از جلو چشممممممم
با فریادش بادیگارد با ترس سوار ماشین شد و به طرف خونه چانیول روند
سرشو به پشت صندلی تکیه داد اونقد از دست پدرش عصبانی بود که کم مونده بود از سر درد منفجر بشه سرش
بالاخره بادیگارد جلوی خونش نگه داشت و اونم پیاده شد
-چمدونمو خودم میبرم بالا توام لازم نیس بیای دنبالم خودم بادیگاردمو خبر میکنم
- رییس گفتن که..
-اشتباه گفتن برو به اون رییست بگو نمیخوام دور ورم ادمای لجنش باشن فهمیدی یا نهههههه
با فریادش محافظ از ترس پرید
محافظ-بله رییس...جوان چشم......
------------------------------------------------------&---------------------------------------------------
«چه یونگ»
نایون-جییییییییییییغغغغ چه یووووووونگگگگگگگ پاشو لشتووووو ور داررررررر
-اه چقد فک میزنی بزا کپه مرگمو بزارم دیگع
جی یون- مرض پاشو ساعتو ببین ۱۰شد ما یازده قرار داریم
با حرف جی یون مث فنر از جام پریدم
-چییییییی
پ چرا بیدارم نکردین احمقا
نایون-سه ساعته دارم صدات میکنم مث خرس خوابیدی
پاشدم رو تختمو مرتب کردمو سریع رفتم دستو صورتمو شستم اومدم بیرون
-اماده این؟
جی یون-ما اماده ایم تو هنو نه بدو بپوش دیگه اون لباسای کوفتی رو دیر شد اه
نایون- لباساتو رو مبل گذاشتم یونگ وردار بپوش
سریع لباسامو پوشیدمو یه نون تست با نوتلا برداشتم دستمو :
-یون اسانسورو بزن
یون-باش
هر سه سوار اسانسور شدیم و رفتیم پایین
جی یون نشس پشت رل منم نون تست به دس نشستم جلو
نایونم پشت
و به سمت شرکت PHراه افتادیم درخواست استخدامی داده بودیم کاش این دفه قبول کنن چند بار درخواست دادیم رد کردن....
امیدوارم خوب باشه💕
کامنت و لایک فراموش نشه لاوا منتظر نظراتتون هستم⚡
#عشقگمشده
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۷.۴k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.