حالم بهم م خورداز دنیای که

حالــم بهــم مے خورداز دنیایــے کـه

《نه متــاهـــل هایش عاشــق انـد ونه مجـــردهایـــش تنـــها》

خدایا عشـــــق را بردار

به 【لـــَجــــَن】 کشــید دنیــایتـــــ را
دیدگاه ها (۴)

بزن باران بزن شاید توخاموشم کنیشایدسوزش این زخم هاراکم کنیآه...

دیر شده ، می دانم !باید بیایمباران را در چشم هایت بند بیاورم...

از این همه اتفاق دیگر سیرمبا قافیه های خسته ای درگیرمیک روز ...

آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کندشیر را گیرد و در زلف تو، زنج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط