name: عشق یا نفرت/love or hate
name: عشق یا نفرت/love or hate
part: 8
اون ک صدای جیمین بود....
_عام فک نکنم این خانم بخواد باهاتون حرف بزنه
&تورو سننه اصن؟ اصلن مگ تو کیشی؟
_من مالکشم
واتتتت مالک من هعه دوبار.....
ویو جیمین
دیگ منتظر جواب یارو نموندم دست ا/ت و گرفتم و بردمش بیرون
_برای چی میای اینجور جاها(نسبتا بلند)
+ب ت چ مگ باید بهت جواب پس بدم
_میفهمی اگر من نبودم حتما یکی اینجا کارت و میساخت(بلند..)
نمیدونم چم شدع بود اما بعد یون چه(عشق اولش) رو کسی اینجوری غیرتی نشده بودم
(ویو ا/ت)
تعجب کرده بودم
راس میگف اینجا ادمای درستی پیدا نمیشن اما منم نباید کم میاوردم
+ک چی اصن چرا گفتی مالکمی تو......
با کاری ک کردم حرفم نصفه موند.....
اون منو بو*سید....
نمیتونم بگم بدم اومد چون اگر بدم میومد هلش میدادم و میزدم تو گوشش اما نمیدونم چرا اما انگار اختیارم دست خودم نبود...
(ویو جیمین)
نمیدونم چرا اینکارو کردم اما میدونم ک این کاری ک دارم میکنم از روی حسم نسبت بهش بود ن برای شرط احمقانه ای ک با تهیونگ بسته بودم... بعد چن ثانیه ازش جدا شدم
میتونستم تعجب و تو چشماش ببینم اما چرا وقتی ازش جدا شدم هیچی نگفت نزدتم
_من معذرت میخوام من...
+هیچی نگو.
و بعد بدون هیچ حرف اضافه دیگه گذاشت و رفت
(فردا ویو ا/ت)
هنوز تو شک دیشب بودم نمیدونستم چجوری تو روش نگاه کنم با هر فکر و خیالی بود لباسام و پوشیدم و رفتم پایین
؛ صبح بخیر دخترم
+.....
؛ ا/ت
+.....
؛ ا/تتتتتت
+هاا چی یعنی بله یعنی جانم
؛ عاشقیا میگم صبح بخیر بیا صبحونه بخور
نکنه واقعا عاشقش شدم
؛ ا/تتتت
+جاننم ببخشید من نمیخورم نوش جونت
بعدم سریع رفتم بیرون از خونه
+هوف خداروشکر جیمین نیومدم
اومدم با خیال رلحت برا خودم راه برم تا دانشگاه ک دیدم ی ماشینه بوق زد
برگشتم دیدم.... جیمین بود
ای خدا چیکار کنم حالا
با ماشینش اومد جلو
_ا/ت میشه بشینی تو ماشین کارت دارم
+عام اوکی
وات چرا گفتی اپکی دختره خنگگگگگ الان فک میکنه تو کفشی
سوار شدم
_ا/ت بابت دیروز...
+نمیخام دربارش صحبت کنم بیا نادیدش بگیریم
لبخندی زد ک منو از خود بی خود کرد
_باشه خوبه:)
بعدم راه افتاد ب سمت دانشگاه
واقعا نمیدونم ب این حسم چی باید بگم حسی ک یدفعه از نفرت تبدیل شد ب دوس داشتن
میدونی بیا خیلی خودم و گول نزنم من... من دوسش دارم اما نمیتونم بهش بگم... اصن چیشد یدفعه اینجوری شد من از این پسر متنفر بودم...... با صدای جیمین رشته افکارم پارع شد
_رسیدیم
............ ـ
شرطا 15
کامنت 13
part: 8
اون ک صدای جیمین بود....
_عام فک نکنم این خانم بخواد باهاتون حرف بزنه
&تورو سننه اصن؟ اصلن مگ تو کیشی؟
_من مالکشم
واتتتت مالک من هعه دوبار.....
ویو جیمین
دیگ منتظر جواب یارو نموندم دست ا/ت و گرفتم و بردمش بیرون
_برای چی میای اینجور جاها(نسبتا بلند)
+ب ت چ مگ باید بهت جواب پس بدم
_میفهمی اگر من نبودم حتما یکی اینجا کارت و میساخت(بلند..)
نمیدونم چم شدع بود اما بعد یون چه(عشق اولش) رو کسی اینجوری غیرتی نشده بودم
(ویو ا/ت)
تعجب کرده بودم
راس میگف اینجا ادمای درستی پیدا نمیشن اما منم نباید کم میاوردم
+ک چی اصن چرا گفتی مالکمی تو......
با کاری ک کردم حرفم نصفه موند.....
اون منو بو*سید....
نمیتونم بگم بدم اومد چون اگر بدم میومد هلش میدادم و میزدم تو گوشش اما نمیدونم چرا اما انگار اختیارم دست خودم نبود...
(ویو جیمین)
نمیدونم چرا اینکارو کردم اما میدونم ک این کاری ک دارم میکنم از روی حسم نسبت بهش بود ن برای شرط احمقانه ای ک با تهیونگ بسته بودم... بعد چن ثانیه ازش جدا شدم
میتونستم تعجب و تو چشماش ببینم اما چرا وقتی ازش جدا شدم هیچی نگفت نزدتم
_من معذرت میخوام من...
+هیچی نگو.
و بعد بدون هیچ حرف اضافه دیگه گذاشت و رفت
(فردا ویو ا/ت)
هنوز تو شک دیشب بودم نمیدونستم چجوری تو روش نگاه کنم با هر فکر و خیالی بود لباسام و پوشیدم و رفتم پایین
؛ صبح بخیر دخترم
+.....
؛ ا/ت
+.....
؛ ا/تتتتتت
+هاا چی یعنی بله یعنی جانم
؛ عاشقیا میگم صبح بخیر بیا صبحونه بخور
نکنه واقعا عاشقش شدم
؛ ا/تتتت
+جاننم ببخشید من نمیخورم نوش جونت
بعدم سریع رفتم بیرون از خونه
+هوف خداروشکر جیمین نیومدم
اومدم با خیال رلحت برا خودم راه برم تا دانشگاه ک دیدم ی ماشینه بوق زد
برگشتم دیدم.... جیمین بود
ای خدا چیکار کنم حالا
با ماشینش اومد جلو
_ا/ت میشه بشینی تو ماشین کارت دارم
+عام اوکی
وات چرا گفتی اپکی دختره خنگگگگگ الان فک میکنه تو کفشی
سوار شدم
_ا/ت بابت دیروز...
+نمیخام دربارش صحبت کنم بیا نادیدش بگیریم
لبخندی زد ک منو از خود بی خود کرد
_باشه خوبه:)
بعدم راه افتاد ب سمت دانشگاه
واقعا نمیدونم ب این حسم چی باید بگم حسی ک یدفعه از نفرت تبدیل شد ب دوس داشتن
میدونی بیا خیلی خودم و گول نزنم من... من دوسش دارم اما نمیتونم بهش بگم... اصن چیشد یدفعه اینجوری شد من از این پسر متنفر بودم...... با صدای جیمین رشته افکارم پارع شد
_رسیدیم
............ ـ
شرطا 15
کامنت 13
۶.۷k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.