عشق تحت تعقیب

عشق تحت تعقیب
بخش بیست‌وششم
شدو
رفتم نزدیکش و کنارش لبه تخت تخت نشستم.
_ سونیک...بیداری؟
اما اون پشتش بهم بود و جوابی نمی‌داد.
_ ببخشید که زدم زیر قولم...می‌دونستم چقدر دوست داشتی باهم‌ باشیم اما نشد. امیدوارم‌ منو ببخشی....یه هدیه کوچولو برای معذرت‌خواهی برای تو....برات جبرانش میکنم حتی اگه الانم باشه.
و خواستم برم که صداشو شنیدم.
سونیک: شدو...فکر کردم نمیخوای برگردی...تا ساعت ۱۲ منتظرت بودم فکر کردم نمیخوای بیای.
چییی...یعنی اون به خاطرم‌ این همه منتظر بود؟ خوبه که همه‌جا تاریک بود، چون گونه‌هام سرخ شده بودن.
_ من متاسفم سونیک که زیر قولم زدم...این کارم یکم سخت بود.
سونیک: میشه الان کنارم باشی...یعنی...
یکم مکث کرد فکر کنم خجالت میکشید حرفشو بگه، اما فکر کنم منظورش رو فهمیدم.
_ آاا...میخوای که الان کنارت باشم؟؟
سونیک: آره
نم‌نم بارون شروع میشه و قطرات آروم به پنجره میخورن. به سونیک گفتم الان برمیگردم و رفتم لباسام رو عوض کردم و برگشتم پیشش. وقتی برگشتم دیدم داشت به گلا نگاه می‌کرد.
رفتم و کنارش نشستم.
سونیک: چه گل‌های قشنگی برام آوردی خیلی کوچولو و خوشگلن.
_ ببخشید که بهترشو نتونستم پیدا کنم...میدونی اسم اونا چیه؟
سونیک: نه راستش تا حالا ندیدمشون مثل شکوفه میمونن.
_ اسم اینا گل بارونیه، اسم‌های زیادی داره اما من این اسمشو بیشتر دوست دارم وقتی زیر بارون ببریشون اتفاق خیلی جالبی براشون میفته.
سونیک: جدی میگی، الانم که بارون میاد میخوام ببینم چی میشه.
با خوشحالی و ذوق میره و پنجره رو باز میکنه و گل‌ها رو میگیره زیر بارون و اونا جادوی زیباشون رو نشونش میدن.
سونیک: وای شدو...گل‌ها مثل شیشه شدن شفاف و زیبا...خیلی قشنگه تا حالا یه همچین گلی ندیدم.
دیدگاه ها (۱۰)

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌وهفتمسونیک باورم نمیشه که شدو خواست ا...

سال نو تون مبارک دوستان مرسی که تا اینجا کنارم بودید همه‌تون...

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌وششمسونیکواقعا....نمیدونم چی بگم. شدو...

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌وپنجم شدوخب بعد صبحونه سونیک منو میبر...

تحت تعقیب

خلاصه لایو جونگکوک در ویورس:🐰🐰 آ، من به شما گفتم بچه‌ها که ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط