درخواستی
#درخواستی
#سه_پارتی
مثلث عشقی؟...........
Part 2
لینو: خب کجا بودیم؟
ا/ت میخواست جواب بده که یهو در سالن باز شد و خانم شین وارد شد....
مثل همیشه شیک، پرونده زیر بغل، و اون نگاه جدیای که همه رو سریع جمعوجور میکرد
با صدای صاف و محکم گفت:
خانم شین: خب! شما سهتا همینجایین، عالیه لازم بود یهچیزی رو سریع بهتون اطلاع بدم ا/ت یککم جا خورد و هیونجین و لینو هم سریع خودشونو جمع و جور کردن
خانم شین ادامه داد....
خانم شین: تازه از جلسه با مدیریت اومدم پوستر رویداد امسال قراره رسمیتر و حرفهایتر باشه چون چند مهمان از مدارس دیگه و حتی بخش فرهنگی منطقه میان
بعد نگاهش رو دقیق انداخت سمت هیونجین که نقش مهم تری توی ساخت پوستر داشت و همه ی کار های عکاسی، ادیت و....با اون بود
خانم شین: تو عکاس هستی، اما هماهنگی باید سهنفره باشه؛ ورزش، هنر، و عکاسی هیچ بخش این وسط نباید عقب بیفته
هیونجین: بله، ما الان داشتیم زاویههای عکاسی رو چک میکردیم
خانم شین: تا آخر هفته نسخهٔ اولیه پوستر باید آماده باشه تمام گروهها باید دیده بشن و همکاری باید کامل باشه
اینها رو گفت و پروندشو بست و راه افتاد سمت در
در که پشت سرش بسته شد، سالن دوباره ساکت شد
لینو توپ رو برداشت و چندبار آروم زد به زمین.....
هیونجین قاب دوربین رو چک کرد ولی معلوم بود حواسش یه جای دیگس....
ا/ت هم به دفترش نگاه کرد و نفس عمیقی کشید.....
×بیایین فعلا بریم برنامه ریزی کنیم بعد دوباره برمیگردیم....
سهتایی تصمیم گرفتن توی یه کلاس خالی بشینن و بالاخره برنامه رو جدیتر بچینن
کلاس 2–B خالی بود؛ نیمکتها ردیف و فضا ساکت ساکت بود
ا/ت دفترش رو گذاشت روی میز و گفت:
×خب، حالا که خانم شین گفته باید تا آخر هفته اولین نسخه آماده باشه، بهتره برنامهریزی کنیم
هیونجین نشست پشت یکی از نیمکتها دوربینش رو گذاشت روی میز...
هیونجین: من فردا و پسفردا بعد مدرسه وقت دارم برای عکس اما باید بدونم دقیقاً دنبال چه سبک و زاویهای هستیم
لینو هم روی صندلی نزدیک تخته نشست خودکارشو بین انگشتاش میچرخوند....
لینو: به نظرم از تیم ورزشی شروع کنیم از سالن یا از حرکتهای تمرینی....اینا همیشه خوب درمیاد
هیونجین بدون اینکه لحنشو عوض کنه، لب زد:
هیونجین: پوستر فقط درباره ورزش نیست اگه میخوای فقط تیمت دیده بشه پوستر نامتعادل میشه
لینو: منم نگفتم فقط تیم من مهمه و میخوام فقط اون دیده بشه
هیونجین: همهچی مهمه ولی عکس باید اول از همه روایت داشته باشه نه اینکه هرکسی بخواد فقط گروه خودش دیده بشه
لینو: تو با خودت چی فکر کردی؟ فکر کنم تو انگار فکر میکنی فقط هنر و عکاسی مهمه
هیونجین چشم ازش برنداشت....
هیونجین: نه فقط نمیخوام پوستر تبدیل به یه تبلیغ ورزشی بشه
لینو اومد حرفی بزنه که ا/ت زودتر وارد عمل شد
×ببینین...دعوا سر مهم بودن نیست هرکدوم از بخشها یه جایگاه مشخص دارن میتونیم به سادگی تمام بخش هارو به تصویر بکشیم
دفترشو چرخوند سمتشون....
یه طرح ساده کشیده بود که شامل چند بخش کوچیک و یه بخش اصلی برای عکس مرکزی بود
هیونجین: این منطقیه زاویه مرکزی هم میتونه ترکیب عالی باشه
.
.
.
.
فردای جلسه ی سه تایی سالن خلوت بود؛ فقط چند تا توپ گوشه زمین بود و صدای تهویه میپیچید تو فضا
هیونجین داشت نور رو تنظیم میکرد
ا/ت داشت دفترش رو مرور میکرد که ببینه امروز از کدوم بخشها عکس میگیرن
لینو هم توپ رو گرفته بود دستش و یهجورایی داشت انرژی میگرفت
×خب، اولین عکسها رو از حرکتهای ساده شروع کنیم؟
هیونجین: آره، بهتره چندتا عکس برای گرمکردن بگیریم
لینو توپ رو زمین زد و گفت:
لینو: باشه، دونگهون چندتا حرکت میره تو بگو کدوم زاویه رو میخوای
هیونجین پشت دوربین ایستاد و شروع کرد به تست کردن
دونگهون که توی تیم لینو بود به دستور خود لینو چندتا دریبل و حرکت سریع رفت صدای توپ کل سالن رو پر کرده بود
هیونجین:همه چی خوبه ولی حرکتها زیادی تندن، واضح درنمیان آروم تر انجامش بده
دونگهون: هی! من دارم تلاش میکنم واضح بشه! مشکل از حرکت نیست، از زاویهست
هیونجین دوربین رو پایین آورد
هیونجین: زاویه رو درست گرفتم مشکل سرعت حرکته
لینو: اگه کمتر از این سرعت بره انگار داره راه میره!
هیونجین خیلی آروم ولی واضح حرفشو به زبون اورد
هیونجین: پوستر قرار نیست یک مسابقه رو نشون بده بعدشم اینا همشون یه عکس هنری محسوب میشن و باید واضح باشن
لینو: باشه پس انگار همهچی رو تو بهتر میدونی دونگهون....هرچی خواست انجام بده
دونگهون: چشم هیونگ نیم
هیونجین چیزی نگفت، اما سکوتش از صد تا حرف هم بدتر بود...
ادامه دارد......
#سه_پارتی
مثلث عشقی؟...........
Part 2
لینو: خب کجا بودیم؟
ا/ت میخواست جواب بده که یهو در سالن باز شد و خانم شین وارد شد....
مثل همیشه شیک، پرونده زیر بغل، و اون نگاه جدیای که همه رو سریع جمعوجور میکرد
با صدای صاف و محکم گفت:
خانم شین: خب! شما سهتا همینجایین، عالیه لازم بود یهچیزی رو سریع بهتون اطلاع بدم ا/ت یککم جا خورد و هیونجین و لینو هم سریع خودشونو جمع و جور کردن
خانم شین ادامه داد....
خانم شین: تازه از جلسه با مدیریت اومدم پوستر رویداد امسال قراره رسمیتر و حرفهایتر باشه چون چند مهمان از مدارس دیگه و حتی بخش فرهنگی منطقه میان
بعد نگاهش رو دقیق انداخت سمت هیونجین که نقش مهم تری توی ساخت پوستر داشت و همه ی کار های عکاسی، ادیت و....با اون بود
خانم شین: تو عکاس هستی، اما هماهنگی باید سهنفره باشه؛ ورزش، هنر، و عکاسی هیچ بخش این وسط نباید عقب بیفته
هیونجین: بله، ما الان داشتیم زاویههای عکاسی رو چک میکردیم
خانم شین: تا آخر هفته نسخهٔ اولیه پوستر باید آماده باشه تمام گروهها باید دیده بشن و همکاری باید کامل باشه
اینها رو گفت و پروندشو بست و راه افتاد سمت در
در که پشت سرش بسته شد، سالن دوباره ساکت شد
لینو توپ رو برداشت و چندبار آروم زد به زمین.....
هیونجین قاب دوربین رو چک کرد ولی معلوم بود حواسش یه جای دیگس....
ا/ت هم به دفترش نگاه کرد و نفس عمیقی کشید.....
×بیایین فعلا بریم برنامه ریزی کنیم بعد دوباره برمیگردیم....
سهتایی تصمیم گرفتن توی یه کلاس خالی بشینن و بالاخره برنامه رو جدیتر بچینن
کلاس 2–B خالی بود؛ نیمکتها ردیف و فضا ساکت ساکت بود
ا/ت دفترش رو گذاشت روی میز و گفت:
×خب، حالا که خانم شین گفته باید تا آخر هفته اولین نسخه آماده باشه، بهتره برنامهریزی کنیم
هیونجین نشست پشت یکی از نیمکتها دوربینش رو گذاشت روی میز...
هیونجین: من فردا و پسفردا بعد مدرسه وقت دارم برای عکس اما باید بدونم دقیقاً دنبال چه سبک و زاویهای هستیم
لینو هم روی صندلی نزدیک تخته نشست خودکارشو بین انگشتاش میچرخوند....
لینو: به نظرم از تیم ورزشی شروع کنیم از سالن یا از حرکتهای تمرینی....اینا همیشه خوب درمیاد
هیونجین بدون اینکه لحنشو عوض کنه، لب زد:
هیونجین: پوستر فقط درباره ورزش نیست اگه میخوای فقط تیمت دیده بشه پوستر نامتعادل میشه
لینو: منم نگفتم فقط تیم من مهمه و میخوام فقط اون دیده بشه
هیونجین: همهچی مهمه ولی عکس باید اول از همه روایت داشته باشه نه اینکه هرکسی بخواد فقط گروه خودش دیده بشه
لینو: تو با خودت چی فکر کردی؟ فکر کنم تو انگار فکر میکنی فقط هنر و عکاسی مهمه
هیونجین چشم ازش برنداشت....
هیونجین: نه فقط نمیخوام پوستر تبدیل به یه تبلیغ ورزشی بشه
لینو اومد حرفی بزنه که ا/ت زودتر وارد عمل شد
×ببینین...دعوا سر مهم بودن نیست هرکدوم از بخشها یه جایگاه مشخص دارن میتونیم به سادگی تمام بخش هارو به تصویر بکشیم
دفترشو چرخوند سمتشون....
یه طرح ساده کشیده بود که شامل چند بخش کوچیک و یه بخش اصلی برای عکس مرکزی بود
هیونجین: این منطقیه زاویه مرکزی هم میتونه ترکیب عالی باشه
.
.
.
.
فردای جلسه ی سه تایی سالن خلوت بود؛ فقط چند تا توپ گوشه زمین بود و صدای تهویه میپیچید تو فضا
هیونجین داشت نور رو تنظیم میکرد
ا/ت داشت دفترش رو مرور میکرد که ببینه امروز از کدوم بخشها عکس میگیرن
لینو هم توپ رو گرفته بود دستش و یهجورایی داشت انرژی میگرفت
×خب، اولین عکسها رو از حرکتهای ساده شروع کنیم؟
هیونجین: آره، بهتره چندتا عکس برای گرمکردن بگیریم
لینو توپ رو زمین زد و گفت:
لینو: باشه، دونگهون چندتا حرکت میره تو بگو کدوم زاویه رو میخوای
هیونجین پشت دوربین ایستاد و شروع کرد به تست کردن
دونگهون که توی تیم لینو بود به دستور خود لینو چندتا دریبل و حرکت سریع رفت صدای توپ کل سالن رو پر کرده بود
هیونجین:همه چی خوبه ولی حرکتها زیادی تندن، واضح درنمیان آروم تر انجامش بده
دونگهون: هی! من دارم تلاش میکنم واضح بشه! مشکل از حرکت نیست، از زاویهست
هیونجین دوربین رو پایین آورد
هیونجین: زاویه رو درست گرفتم مشکل سرعت حرکته
لینو: اگه کمتر از این سرعت بره انگار داره راه میره!
هیونجین خیلی آروم ولی واضح حرفشو به زبون اورد
هیونجین: پوستر قرار نیست یک مسابقه رو نشون بده بعدشم اینا همشون یه عکس هنری محسوب میشن و باید واضح باشن
لینو: باشه پس انگار همهچی رو تو بهتر میدونی دونگهون....هرچی خواست انجام بده
دونگهون: چشم هیونگ نیم
هیونجین چیزی نگفت، اما سکوتش از صد تا حرف هم بدتر بود...
ادامه دارد......
- ۱.۱k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط