هرچی من بگمه پارت چهلم
#هرچی_من_بگمه #پارت_چهلم
از زبون #عاطفه
یه چند روزی بود که از دخترا جدا شده بودم و یه خونهی جدا شدم چون من و نفس دانشگاه میرفتیم دانشگاهمون رو به یکی از دانشگاه های اینجا انتقال دادیم نفس جدیدا نمیومد سر کلاس و منم یه چندروزی بود که به دخترا سر نزده بودم داشتم به این چیزا فکر میکردم که زنگ کلاس خورد و تعطیل شدیم رفتم خونه لباس فرممو در اوردم یه لباس خونگی پوشیدم رفتم نشستم روبروی تلوزیون و بعد روشنش کردم گوشیمو برداشتم و به رویا زنگ زدم
مکالمه
+سلام خوبی اجی؟؟
-سلام اره
+میخوام بیام خونتون اگه هستین
-نه بیمارستانیم
+بیمارستان برای چی؟؟😨
رویا همه چی رو توضیح داد برام و بعد بهم گفت ادرس بیمارستان و میفرسته و بعد قطع کرد
پایان مکالمه
سریع رفتم یه شلوار و یه هودی پوشیدم رفتم سوار یه تاکسی شدم ادرس و دادم بعد نیم ساعت رسیدم رفتم و از پذیرش شماره اتاق مبینا رو پرسیدم
پذیرش:طبقهی سوم اتاق 253
+ممنون
رفتم و اتاق و پیدا کردم همه دم در بودن و دخترا داشتن گریه میکردن رفتم پیششون رفتم جلوی در و دیدم داره چه اتفاقی میوفته بدون اراده دویدم
سیلدا:یکی جلوشو بگیره اون الان ضعف داره حتما الان میوفته
کیونگسو:من میرم دنبالش
صداهاشون داشت میومد داشتم میدویدم نرفتم سمت اسانسور رفتم سمت پله های اضطراری داشتم میرفتم پایین همونطور که سیلدا گفت پاهام ضعف کرد که پیچ خورد و از پله ها قل خوردم پایین دیگه نفهمیدم چیشد و فقط چشمامو بستم
از زبون #کیونگ
داشتم دنبالش میرفتم که دیدم از پله ها افتاد رفتم سمتش سرشو بلند کردم چندبار صداش کردم انگار بیهوش شده بود دستمو گذاشتم زیر کتفش و اون یکی دستمم زیر زانوش قبلش دستاشو انداختم دور گردنم تا نیوفته رفتم پایین پرستار ها رو صدا زدم اونا هم اون رو بردن به بخش و بهش سرم وصل کردن ایناز اومد پیشش پرستار اومد و گفت بخاطر اسیب به پاش یه شکستگی به وجود اومده و باید گچ گرفته بشه و بعد رفت
از زبون #عاطفه
بلند شدم و یه سرم توی دستم دیدم میخواستم بلند شم که پام درد گرفت
کیونگ:سعی نکن بلند شی پات شکسته چند دقیقه دیگه دکتر میاد میبرنت و پاتو گچ میگیرن
+چی؟؟شکسته؟؟امکان نداره
کیونگ:دروغ که نمیگم از پله ها پرت شدی پایین بخاطر همین به پات اسیب زدی
+نننههه بچه ها کم مشکلات داشتن منم اضافه شدم بهشون
ایناز یکی زد پس کلم
ایناز:ما هرچقدرم مشکلات داشته باشیم تا تهش به دوستامون کمک میکنیم
و بعد بغلم کزد منم بغلش کردم دکتر اومد و میخواست بغلم کنه بذارتم رو ویلچر که کیونگ خودش اینکارو کرد رفتیم سمت اتاق که باید گچ میگرفتم مبینا رو دیدم رو ویرچر اونم داشت میومد گذاشتنمون بغل هم
مبینا:میبینم خانوم خانوما هم پاش شکسته
از زبون #عاطفه
یه چند روزی بود که از دخترا جدا شده بودم و یه خونهی جدا شدم چون من و نفس دانشگاه میرفتیم دانشگاهمون رو به یکی از دانشگاه های اینجا انتقال دادیم نفس جدیدا نمیومد سر کلاس و منم یه چندروزی بود که به دخترا سر نزده بودم داشتم به این چیزا فکر میکردم که زنگ کلاس خورد و تعطیل شدیم رفتم خونه لباس فرممو در اوردم یه لباس خونگی پوشیدم رفتم نشستم روبروی تلوزیون و بعد روشنش کردم گوشیمو برداشتم و به رویا زنگ زدم
مکالمه
+سلام خوبی اجی؟؟
-سلام اره
+میخوام بیام خونتون اگه هستین
-نه بیمارستانیم
+بیمارستان برای چی؟؟😨
رویا همه چی رو توضیح داد برام و بعد بهم گفت ادرس بیمارستان و میفرسته و بعد قطع کرد
پایان مکالمه
سریع رفتم یه شلوار و یه هودی پوشیدم رفتم سوار یه تاکسی شدم ادرس و دادم بعد نیم ساعت رسیدم رفتم و از پذیرش شماره اتاق مبینا رو پرسیدم
پذیرش:طبقهی سوم اتاق 253
+ممنون
رفتم و اتاق و پیدا کردم همه دم در بودن و دخترا داشتن گریه میکردن رفتم پیششون رفتم جلوی در و دیدم داره چه اتفاقی میوفته بدون اراده دویدم
سیلدا:یکی جلوشو بگیره اون الان ضعف داره حتما الان میوفته
کیونگسو:من میرم دنبالش
صداهاشون داشت میومد داشتم میدویدم نرفتم سمت اسانسور رفتم سمت پله های اضطراری داشتم میرفتم پایین همونطور که سیلدا گفت پاهام ضعف کرد که پیچ خورد و از پله ها قل خوردم پایین دیگه نفهمیدم چیشد و فقط چشمامو بستم
از زبون #کیونگ
داشتم دنبالش میرفتم که دیدم از پله ها افتاد رفتم سمتش سرشو بلند کردم چندبار صداش کردم انگار بیهوش شده بود دستمو گذاشتم زیر کتفش و اون یکی دستمم زیر زانوش قبلش دستاشو انداختم دور گردنم تا نیوفته رفتم پایین پرستار ها رو صدا زدم اونا هم اون رو بردن به بخش و بهش سرم وصل کردن ایناز اومد پیشش پرستار اومد و گفت بخاطر اسیب به پاش یه شکستگی به وجود اومده و باید گچ گرفته بشه و بعد رفت
از زبون #عاطفه
بلند شدم و یه سرم توی دستم دیدم میخواستم بلند شم که پام درد گرفت
کیونگ:سعی نکن بلند شی پات شکسته چند دقیقه دیگه دکتر میاد میبرنت و پاتو گچ میگیرن
+چی؟؟شکسته؟؟امکان نداره
کیونگ:دروغ که نمیگم از پله ها پرت شدی پایین بخاطر همین به پات اسیب زدی
+نننههه بچه ها کم مشکلات داشتن منم اضافه شدم بهشون
ایناز یکی زد پس کلم
ایناز:ما هرچقدرم مشکلات داشته باشیم تا تهش به دوستامون کمک میکنیم
و بعد بغلم کزد منم بغلش کردم دکتر اومد و میخواست بغلم کنه بذارتم رو ویلچر که کیونگ خودش اینکارو کرد رفتیم سمت اتاق که باید گچ میگرفتم مبینا رو دیدم رو ویرچر اونم داشت میومد گذاشتنمون بغل هم
مبینا:میبینم خانوم خانوما هم پاش شکسته
۱۲.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.