𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐇𝐚𝐭𝐞🖤✨
𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐇𝐚𝐭𝐞🖤✨
Pt 1
(خمیازه میکشه)
با شنیدن آلارم ساعت سریع بیدار میشم
امروز، بلاخره قراره کاری که سالها منتظرش بودم رو انجام بدم به همین خاطر صبح خیلی زود بلند شدم
از جام بلند میشم و تختمو مرتب میکنم
میرم دسشویی دست و صورتمو میشورم و میرم سمت آشپزخونه
جونگکوک هنوز خوابیده.. فکر کنم دیشب بازم دیر خوابیده وگرنه بیدار میشد
هزاربار بهش گفتم فردا کار خیلی مهمی داریم باید شب زود بخوابی ولی گوش نکرد
وقتی صبحونه رو آماده کردم، میرم سمت اتاقش و در میزنم
_جونگکوک؟ جونگکوک؟
فکر کنم خوابه
درو باز میکنم و میرم تو
خوابِ خوابه
تکونش میدم
_جونگکوک؟ جونگکوکک!
جونگکوک:(چشماشو آروم باز میکنه) چیه.. چیشده..
_چیشده؟! یادت رفته امروز باید میرفتیم شرکت واسه ی کار مهممون؟!
جونگکوک: آها.. یادم اومد.. الان بلند میشم(از جاش بلند میشه) صبحونرو درست کردی؟ خیلی گشنمه
_آره زودباش دست و صورتتو بشور صبحونه بخوریم بریم
جونگکوک: باشه(بلند میشه و میره دسشویی)
میرم میشینم رو صندلی و شروع میکنم به خوردن صبحونه
جونگکوک: اومدم... خب منتظر میموندی منم بیام بعد میخوردی😑(میشینه)
_خب... همونطور که میدونی باید امروز بریم شرکت و با رئیس صحبت کنیم و بعدش بریم شرکتِ کیم برای امضا کردن قولنامه.. رئیس شرکتِ کیم آدم خشنیه پس سعی کن اونجا جدی باشی و یه لباس شیکم تنت کن
جونگکوک:(با دهن پر) باشه..(لقمشو قورت میده) همون لباس سفید مشکیمو میپوشم
_نه نه.. من دیروز رفتم خرید برات کت شلوار خریدم. اونارو میپوشی
جونگکوک: واقعا؟! ممنون
_خواهش میکنم
بعد از اینکه صبحونه خوردیم و میزو جمع کردم سریع لباسامو عوض میکنم، موهامو دم اسبی میبندم و یه آرایش ساده میکنم و میرم سمت در خونه
_بدو دیگه!
جونگکوک: اومدم اومدم(کفشاشو میپوشه)
_کاش یکم بیشتر موهاتو شونه میزدی.. هنوز یکم ژولیدس
جونگکوک: دیگه مدل موهام اینجوریه وگرنه خیلی شونشون کردم
_باشه..(درو میبنده و قفلش میکنه)
میرم سمت ماشین و سوار میشم
جونگکوک: وای!
_چیه
جونگکوک: موبایلمو جا گذاشتم
_جونگکوککک! بیا کلیدو بگیر برو زود برش دار بیا
جونگکوک: باشه(بدو بدو میره سمت خونه)
ماشینو روشن میکنم و منتظر میمونم تا بیاد
جونگکوک: بریم(میشینه و در ماشینو میبنده)
و میریم سمت شرکت..
#Love_and_Hate
#Part_1
#فیک
#فیکشن
پارت اول فیکمون... لایک فراموش نشه هااا
Pt 1
(خمیازه میکشه)
با شنیدن آلارم ساعت سریع بیدار میشم
امروز، بلاخره قراره کاری که سالها منتظرش بودم رو انجام بدم به همین خاطر صبح خیلی زود بلند شدم
از جام بلند میشم و تختمو مرتب میکنم
میرم دسشویی دست و صورتمو میشورم و میرم سمت آشپزخونه
جونگکوک هنوز خوابیده.. فکر کنم دیشب بازم دیر خوابیده وگرنه بیدار میشد
هزاربار بهش گفتم فردا کار خیلی مهمی داریم باید شب زود بخوابی ولی گوش نکرد
وقتی صبحونه رو آماده کردم، میرم سمت اتاقش و در میزنم
_جونگکوک؟ جونگکوک؟
فکر کنم خوابه
درو باز میکنم و میرم تو
خوابِ خوابه
تکونش میدم
_جونگکوک؟ جونگکوکک!
جونگکوک:(چشماشو آروم باز میکنه) چیه.. چیشده..
_چیشده؟! یادت رفته امروز باید میرفتیم شرکت واسه ی کار مهممون؟!
جونگکوک: آها.. یادم اومد.. الان بلند میشم(از جاش بلند میشه) صبحونرو درست کردی؟ خیلی گشنمه
_آره زودباش دست و صورتتو بشور صبحونه بخوریم بریم
جونگکوک: باشه(بلند میشه و میره دسشویی)
میرم میشینم رو صندلی و شروع میکنم به خوردن صبحونه
جونگکوک: اومدم... خب منتظر میموندی منم بیام بعد میخوردی😑(میشینه)
_خب... همونطور که میدونی باید امروز بریم شرکت و با رئیس صحبت کنیم و بعدش بریم شرکتِ کیم برای امضا کردن قولنامه.. رئیس شرکتِ کیم آدم خشنیه پس سعی کن اونجا جدی باشی و یه لباس شیکم تنت کن
جونگکوک:(با دهن پر) باشه..(لقمشو قورت میده) همون لباس سفید مشکیمو میپوشم
_نه نه.. من دیروز رفتم خرید برات کت شلوار خریدم. اونارو میپوشی
جونگکوک: واقعا؟! ممنون
_خواهش میکنم
بعد از اینکه صبحونه خوردیم و میزو جمع کردم سریع لباسامو عوض میکنم، موهامو دم اسبی میبندم و یه آرایش ساده میکنم و میرم سمت در خونه
_بدو دیگه!
جونگکوک: اومدم اومدم(کفشاشو میپوشه)
_کاش یکم بیشتر موهاتو شونه میزدی.. هنوز یکم ژولیدس
جونگکوک: دیگه مدل موهام اینجوریه وگرنه خیلی شونشون کردم
_باشه..(درو میبنده و قفلش میکنه)
میرم سمت ماشین و سوار میشم
جونگکوک: وای!
_چیه
جونگکوک: موبایلمو جا گذاشتم
_جونگکوککک! بیا کلیدو بگیر برو زود برش دار بیا
جونگکوک: باشه(بدو بدو میره سمت خونه)
ماشینو روشن میکنم و منتظر میمونم تا بیاد
جونگکوک: بریم(میشینه و در ماشینو میبنده)
و میریم سمت شرکت..
#Love_and_Hate
#Part_1
#فیک
#فیکشن
پارت اول فیکمون... لایک فراموش نشه هااا
۳.۰k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.