مافیای من
#مافیای_من
P.98
ویو هیونجین
داشتم پا میشدم که برم پیش ا.ت کا پرستارا ریختن سرم
هیونجین:چیشده
پرستار:شما بیدار شدین آقای هوانگ
هیونجین:تا پرستار این حرفو زد تازه یادم افتاد که چیشده از تو کما اومدم بیرون ولی نهیان از کجا فهمیدی بود ولش
بله بیدار شدم
پرستار:بزارید به دوستاتون خبر بدم اونها خیلی نگران شما بودن
هیونجین:فعلا باید بزم یه جایی
پرستار:آقای هوانگ اجازه ندارین شما تازه بیدارشدین
هیونجین:خب ببین بیا یه معامله کنیم تو منو ندیدی منم تو رو ندیدم اوک
پرستار:بشاه ولی اگه کسی بفهمه اخراج میشم
هیونجین:نگران نباش کسی نمیفهمه
پرستار رفت بیرون سریع لباسمو عوض کردم دیدم به گوشیم یه پیام اومده بازش کردم تهیون لوکیشن بیمارستان ا.ت و فرستاده بود چقدر دلم براش تنگ شده
تهیون:حالت خوبه دختر
ا.ت:رایان عوضی چیشد
تهیون:نمیدونم شاید تو آتیش سوخته
ا.ت:مرتیکه کثافت😏
از هیونجین خبر نشد
تهیون:خبر ندارم
ا.ت:آها
داشتیم با تهیون حرف میزدیم که در باز شد باورم نمیشد اون اون....
P.98
ویو هیونجین
داشتم پا میشدم که برم پیش ا.ت کا پرستارا ریختن سرم
هیونجین:چیشده
پرستار:شما بیدار شدین آقای هوانگ
هیونجین:تا پرستار این حرفو زد تازه یادم افتاد که چیشده از تو کما اومدم بیرون ولی نهیان از کجا فهمیدی بود ولش
بله بیدار شدم
پرستار:بزارید به دوستاتون خبر بدم اونها خیلی نگران شما بودن
هیونجین:فعلا باید بزم یه جایی
پرستار:آقای هوانگ اجازه ندارین شما تازه بیدارشدین
هیونجین:خب ببین بیا یه معامله کنیم تو منو ندیدی منم تو رو ندیدم اوک
پرستار:بشاه ولی اگه کسی بفهمه اخراج میشم
هیونجین:نگران نباش کسی نمیفهمه
پرستار رفت بیرون سریع لباسمو عوض کردم دیدم به گوشیم یه پیام اومده بازش کردم تهیون لوکیشن بیمارستان ا.ت و فرستاده بود چقدر دلم براش تنگ شده
تهیون:حالت خوبه دختر
ا.ت:رایان عوضی چیشد
تهیون:نمیدونم شاید تو آتیش سوخته
ا.ت:مرتیکه کثافت😏
از هیونجین خبر نشد
تهیون:خبر ندارم
ا.ت:آها
داشتیم با تهیون حرف میزدیم که در باز شد باورم نمیشد اون اون....
۶.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.