ای عشق ببین باز هم از درد نوشتم
ای عشق ببین باز هم از درد نوشتم
از زردی و از فاصله ی سرد نوشتم
یکباره دلم رفت به آن لحظه دیدار
حسی به قلم داد که از مرد نوشتم
بااینکه پراز غنچه وگل بود درختان
از رنگ رخ عشق که شد زرد نوشتم
از گوهر پنهان و پر از قیمت قلبم
از بار گرانی که خمم کرد نوشتم.
خاموش و پر از کوه صدا بود کلامم
از زخم جهانی همه نامرد نوشتم
حرفی به زبان بی خبر ازدل که نگفتم
شعری که دلم بر قلم آورد نوشتم
تکرار نفس گیر تمنای حضورت
هرگوشه به دل عشق توبرگردنوشتم
از زردی و از فاصله ی سرد نوشتم
یکباره دلم رفت به آن لحظه دیدار
حسی به قلم داد که از مرد نوشتم
بااینکه پراز غنچه وگل بود درختان
از رنگ رخ عشق که شد زرد نوشتم
از گوهر پنهان و پر از قیمت قلبم
از بار گرانی که خمم کرد نوشتم.
خاموش و پر از کوه صدا بود کلامم
از زخم جهانی همه نامرد نوشتم
حرفی به زبان بی خبر ازدل که نگفتم
شعری که دلم بر قلم آورد نوشتم
تکرار نفس گیر تمنای حضورت
هرگوشه به دل عشق توبرگردنوشتم
۷.۱k
۱۸ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.