Part4

#Part4

- ناموسا یاشار ؟ چطور فهمید پسر از تو بعیده ! خیلییی بعیده !
- نمیدونم فک کنم شنید چون ۲ تا میز اونور تر بود منم از اون عربه که از دبی اومده بود کفری بودم اصن .... هوففف... خیلی کثیف بود ولش اصلا .
کفری بودم با داد صحبت میکردم دست خودم نبود شانس اوردم مچ دختره رو گرفتم وگرنه دخلم اومده بود.
اعدام رو شاخم بود ولی خب !
منم یاشار خانم !
نمیدونم چیکار کنم باید تا فردا صبح که میخوام برم کرج اسلحه هارو بگیرم تکلیف دختره رو مشخص کنم !
شب هم تو عمارت بمون من نمیام خونه اومدم هم تو باید باشی آروم کنی وگرنه جرش میدم !
آخه کی گفته تو کار بزرگترات دخالت کنی خانم کوچولو؟!
واییییییییییی دارم حرص میخورممممم
- داداش نظرت چیه بیادتو باند که اگه یه وقت خواست به پلیسا چیزی بگه پای خودش هم درمیون باشه؟
- اومم خوبه ، آره خوبه !
ولی بش نمیگم تکلیفش چیه یکم بترسه این خانم کوچولو !
- یاشار بب.....
'- حرف نباشه عزیزم! تو دل رحمی ولی من !من یع آدم پست کثیفم که بهت حق میدم تو عارت بیاد که من پسر عموتم! من چیزی به اسم رحم ندارم اگه داشته باشم واسع یکی مث توعه که کلا عمرم و مدیونشم!
- لطف داری ....