بی آنکه دیده بیند در باغ

.
بی آنکه دیده بیند، در باغ
احساس می توان کرد
در طرح پیچ پیچ مخالف سرای باد
یاس موقرانه ی برگی که بی شتاب
بر خاک می نشیند.
بر شیشه های پنجره آشوب شبنم است.
ره بر نگاه نیست
تا با درون درآیی و در خویش بنگری.
با آفتاب و آتش دیگر
گرمی و نور نیست،
تا هیمه خاک سرد بکاوی در رویای اخگری.
این فصل دیگری ست
که سرمایش از درون
درک صریح زیبایی را پیچیده می کند.
یادش به خیر پاییز با آن
توفان رنگ و رنگ که برپا
در دیده می کند!
هم برقرار منقل ارزیز آفتاب،
خاموش نیست کوره چو دی سال:
خاموش
خود
منم!
مطلب از این قرار است:
چیزی فسرده است و نمی سوزد امسال
در سینه
در تنم!
#احمدشاملو
#شکفتن_در_مه
دیدگاه ها (۳)

*سوخت ، آتش گرفت بر باد شد ، از هم گسست ..از من گرفتن فخر من...

درون ما ز تو نمی شود یک دم خالی ...

می‌گویند تنهایی پوست آدم را کلفت می‌کندمی‌گویند عشق دل آدم ر...

خورشید من! برای تو یک ذره شد دلمچندان که در هوای تو از خاک ب...

جهان یادگار است و ما رفتنی.....نفس یک لحظه میر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط