کاش در نزدیکی ما
کاش در نزدیکی ما
دکان شب فروشی وجود داشت ,
آن وقت من
در میانه روز هم
همان لحظه که خورشید عمود بر زمین می تابد
می رفتم و از آن دکان
یک تکه ماه می خریدم با چند دانه ستاره ,
می آمدم خانه
کرکره ها را می کشیدم ,
چادر سیاهم را پشت پنجره می آویختم .
ماه را با یک طناب از سقف آویزان
می کردم ,
ستاره ها را به نخ می کشیدم و
دور خانه ریسه می کردم
و اینگونه
زمان زیادی چشم انتظار رسیدن شب
نمی ماندم ..
دکان شب فروشی وجود داشت ,
آن وقت من
در میانه روز هم
همان لحظه که خورشید عمود بر زمین می تابد
می رفتم و از آن دکان
یک تکه ماه می خریدم با چند دانه ستاره ,
می آمدم خانه
کرکره ها را می کشیدم ,
چادر سیاهم را پشت پنجره می آویختم .
ماه را با یک طناب از سقف آویزان
می کردم ,
ستاره ها را به نخ می کشیدم و
دور خانه ریسه می کردم
و اینگونه
زمان زیادی چشم انتظار رسیدن شب
نمی ماندم ..
۱.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.