پارت 99: (جونگ کوک)
پارت 99: (جونگ کوک)
از صبح که پا شدمو دیدم کنارم نیس یه استرس عجیبی داارم! هر چی هم زنگ میزنم جواب نمیده! میدونم واسه فوتوشوت رفته ولی اخه تالا که ساعت 4 بعد از ظهره؟؟!
رفتم توی حال و با حالت نگرانه عصبی گفتم: آییییش چینجااااا. گائول کجاس؟! چرا جواااب نمیده!
ته ته پوکر نگام کرد. وی: عقله کل! واسه فوتوشوتش رفته
معلومه طول میکشه شاید خسته بوده خابیده.
یه لحظه یه فکری به ذهنم رسید. اخمی کردم اروم زیر لب برا خودم گفتم: صب کن ببینم! چجوری رفته؟! صبح ساعت 6 که تاکسی نیس! پس حتما ماشین کمپانی اومده دنبالش. ولی.....اگه قرار باشه ماشین بیاد دنبالش میره خونه خودش!!!!! پس چجوری........... یهو داد زدم: اووو شتتتتت صبح به اووون زووودی پیاااده رفته تا خونش؟؟؟؟؟؟؟؟! توی اون تاریکی و خلوتییییی؟؟؟؟؟؟؟!
همه به سمته من برگشتن. وی: تو چته؟! یهو برق میگیردتا!
من: گائول صبح پیاده رفته تا خونش!!! چرا منو بیدارم نکرده که برسونمش؟! آییش من اینو میکشمش!
وی: شوخییییی!!! این همه راهو پیاده رفته و بعد با اون خستگی تالا فوتوشوت بوده؟؟! وااای.
من: الان کجا میتونه باشه!؟ چرا جواب تلفنامو نمیده!
وی: هعی باید صبر کنی. من: فهمیدم!
گوشیمو برداشتمو به پی دی نیم زنگ زدم.
پی دی نیم: الو جونگ کوک؟! من: سلام پی دی نیم! الان وقته تمرینه هر چی با خانوم پارک تماس میگیرم جواب نمیدن گفتم شاید شما بدونین کجان.
پی دی نیم: او جونگ کوک امروز بیخیالش شو این دختر دیگهه مثه جنازه بی جونه الان. حتما خونش خابه. فوتوشوتش عااالی شد . اون خیلی زیباس!
من: بله پی دی نیم. پس من امروز تمرینو کنسل میکنم. فعلا
گوشیمو قطع کردم. خودمو روی کاناپه پرت کردم.
من: آییییییییییش. چرا من اونجااا نبوووودم. حتما امروز خیلی سکسی و جذاب بوده!!!! اییییش این فوتوشوتا حتما پخش میشه بعدا و همه میبینن!!!!این عادلانه نیییس!!
شوگا: هعععیییش ساااکت بچه! با لبو لوچه اویزون رفتم توی اتاقمو کتمو سوییچ ماشینمو برداشتم و به سمت خونه گائول حرکت کردم. میدونستم که نباید زنگ بزنم پس با کلید خودم درو باز کردم. در خونه رو باز کردم و آروم داخل شدم. اروم اروم وارد اتاقش شدم و دیدم که روی تخت تقریبا لخت خابیده! دیدنش تو اون شرایط و اونم روی تخت فوق العاده تحریک کننده بود. اون فقط لباس زیر پوشیده بود. و پتو به صورت نصفه روش بود. چقدر اون سکسیه. کتمو در اوردم و کنارش روی تخت دراز کشیدم و فقط بهش زل زدم. ولی...او خدای من موهاشو!! عین فرشته ها شده. زیادی زیبا شده. دل تو دلم نیس که از خاب بلند شه و من فقط ببوسمش. یهو توی خاب تکونی خورد و پتوش کاملا از روش کنار رفت. الان بدن کشیده و باریکش فقط با یه لباس زیر جلوی منه. چقد همه چیزش فوقالعادس. نزدیک ترش شدم و به چهرش نگا کردم. موهاشو از روی صورت سفیدش کنار زدم.
آروم و زمزمه وار گفتم: تو که همه چیزمی! زیبای قشنگم. چجوری باید ازت قول بگیرم که تا همیشه ماله من باشی؟تکونی خوردو اروم اروم چشماشو باز کرد. بلا فاصله
دستمو روی گردنش گذاشتمو لبامو روی لباش گذاشتم. تشنه ی اون لباش بودم . لباشو بین لبام میکشیدمو میمکیدم. میتونستم بفهمم که توی شوکه و نمیفهمه اصلا من اینجا چیکار میکنم! کاملا بی حرکت بود. بوسه عمیق تری زدم رو لباشو عقب رفتم. با چشمای خابالو نگام کرد.
مات بود با تعجب بهم زل زده بود. موهاشو نوازش کردم.
لبخندی زدم. من: گائولم بیدار شدی؟! خیلی خسته بودی؟!
سرشو تکون داد و با بیحالی گفت: هوم.... سرشو توی سینه ام فرو کردو خودشو بیش تر بهم چسبوند. دسشو روی کمرم گذاشت و پاشو روی پام انداخت. چشامو گشاد کردم و به بدن لختش نگا کردم. که بدون هیچ خجالتی جلوم بود.
با خودم گفتم شاید متوجه نشده پتوش کنار رفته.
من نمیخاستم اذیتش کنم! پس بهش گفتم: گائول....پتوت کنار رفته عسلم. خندیدو گردنمو بوسید. و حتی بدنشو نپوشوند! گفتم شاید مسته! که گفت: عشقم باید کم کم به این چیزا عادت کنی! متعجب نگاهش میکردم! صدامو صاف کردمو ابروهامو دادم بالا. من: پس تو هم باید به یه چیزایی عادت کنی! دسشو روی سینه هام کشید:به چی ؟!
شونه هاشو توی بغلم گرفتمو موهاشو بوسیدم.
من: مثلا به اینکه ......هر وقت بخام باید بهم سرویس بدی!
هر وقت من گفتم باهم میریم حمام!
خندیدو نوک سینه هامو نیشگون گرفت. خندیدم.
من: نمیخای پاشی لباس بپوشی تا کاردس خودت ندادی ؟!از بغلم بیرون اومدو روی تخت نشست. سعی میکردم فقط و فقط به خودش نگا کنم . ولی اون نزدیک تر میومد اومد پاهاشو دو طرف شکمم گذاشت! و روم نشست. با تعجب نگاش میکردم. دسشو روی شکمم حرکت میداد. دیگه محال بود به خودش نگا کنم! بد جوری میترسیدم که تحریک شم. لباسمو بالا زد.من: اوو گائول نباید اینکارو کنی! وگرنه تحریک میشم!! خنده ای کردو گفت: اشکالی نداره عزیزم! دوباره
از صبح که پا شدمو دیدم کنارم نیس یه استرس عجیبی داارم! هر چی هم زنگ میزنم جواب نمیده! میدونم واسه فوتوشوت رفته ولی اخه تالا که ساعت 4 بعد از ظهره؟؟!
رفتم توی حال و با حالت نگرانه عصبی گفتم: آییییش چینجااااا. گائول کجاس؟! چرا جواااب نمیده!
ته ته پوکر نگام کرد. وی: عقله کل! واسه فوتوشوتش رفته
معلومه طول میکشه شاید خسته بوده خابیده.
یه لحظه یه فکری به ذهنم رسید. اخمی کردم اروم زیر لب برا خودم گفتم: صب کن ببینم! چجوری رفته؟! صبح ساعت 6 که تاکسی نیس! پس حتما ماشین کمپانی اومده دنبالش. ولی.....اگه قرار باشه ماشین بیاد دنبالش میره خونه خودش!!!!! پس چجوری........... یهو داد زدم: اووو شتتتتت صبح به اووون زووودی پیاااده رفته تا خونش؟؟؟؟؟؟؟؟! توی اون تاریکی و خلوتییییی؟؟؟؟؟؟؟!
همه به سمته من برگشتن. وی: تو چته؟! یهو برق میگیردتا!
من: گائول صبح پیاده رفته تا خونش!!! چرا منو بیدارم نکرده که برسونمش؟! آییش من اینو میکشمش!
وی: شوخییییی!!! این همه راهو پیاده رفته و بعد با اون خستگی تالا فوتوشوت بوده؟؟! وااای.
من: الان کجا میتونه باشه!؟ چرا جواب تلفنامو نمیده!
وی: هعی باید صبر کنی. من: فهمیدم!
گوشیمو برداشتمو به پی دی نیم زنگ زدم.
پی دی نیم: الو جونگ کوک؟! من: سلام پی دی نیم! الان وقته تمرینه هر چی با خانوم پارک تماس میگیرم جواب نمیدن گفتم شاید شما بدونین کجان.
پی دی نیم: او جونگ کوک امروز بیخیالش شو این دختر دیگهه مثه جنازه بی جونه الان. حتما خونش خابه. فوتوشوتش عااالی شد . اون خیلی زیباس!
من: بله پی دی نیم. پس من امروز تمرینو کنسل میکنم. فعلا
گوشیمو قطع کردم. خودمو روی کاناپه پرت کردم.
من: آییییییییییش. چرا من اونجااا نبوووودم. حتما امروز خیلی سکسی و جذاب بوده!!!! اییییش این فوتوشوتا حتما پخش میشه بعدا و همه میبینن!!!!این عادلانه نیییس!!
شوگا: هعععیییش ساااکت بچه! با لبو لوچه اویزون رفتم توی اتاقمو کتمو سوییچ ماشینمو برداشتم و به سمت خونه گائول حرکت کردم. میدونستم که نباید زنگ بزنم پس با کلید خودم درو باز کردم. در خونه رو باز کردم و آروم داخل شدم. اروم اروم وارد اتاقش شدم و دیدم که روی تخت تقریبا لخت خابیده! دیدنش تو اون شرایط و اونم روی تخت فوق العاده تحریک کننده بود. اون فقط لباس زیر پوشیده بود. و پتو به صورت نصفه روش بود. چقدر اون سکسیه. کتمو در اوردم و کنارش روی تخت دراز کشیدم و فقط بهش زل زدم. ولی...او خدای من موهاشو!! عین فرشته ها شده. زیادی زیبا شده. دل تو دلم نیس که از خاب بلند شه و من فقط ببوسمش. یهو توی خاب تکونی خورد و پتوش کاملا از روش کنار رفت. الان بدن کشیده و باریکش فقط با یه لباس زیر جلوی منه. چقد همه چیزش فوقالعادس. نزدیک ترش شدم و به چهرش نگا کردم. موهاشو از روی صورت سفیدش کنار زدم.
آروم و زمزمه وار گفتم: تو که همه چیزمی! زیبای قشنگم. چجوری باید ازت قول بگیرم که تا همیشه ماله من باشی؟تکونی خوردو اروم اروم چشماشو باز کرد. بلا فاصله
دستمو روی گردنش گذاشتمو لبامو روی لباش گذاشتم. تشنه ی اون لباش بودم . لباشو بین لبام میکشیدمو میمکیدم. میتونستم بفهمم که توی شوکه و نمیفهمه اصلا من اینجا چیکار میکنم! کاملا بی حرکت بود. بوسه عمیق تری زدم رو لباشو عقب رفتم. با چشمای خابالو نگام کرد.
مات بود با تعجب بهم زل زده بود. موهاشو نوازش کردم.
لبخندی زدم. من: گائولم بیدار شدی؟! خیلی خسته بودی؟!
سرشو تکون داد و با بیحالی گفت: هوم.... سرشو توی سینه ام فرو کردو خودشو بیش تر بهم چسبوند. دسشو روی کمرم گذاشت و پاشو روی پام انداخت. چشامو گشاد کردم و به بدن لختش نگا کردم. که بدون هیچ خجالتی جلوم بود.
با خودم گفتم شاید متوجه نشده پتوش کنار رفته.
من نمیخاستم اذیتش کنم! پس بهش گفتم: گائول....پتوت کنار رفته عسلم. خندیدو گردنمو بوسید. و حتی بدنشو نپوشوند! گفتم شاید مسته! که گفت: عشقم باید کم کم به این چیزا عادت کنی! متعجب نگاهش میکردم! صدامو صاف کردمو ابروهامو دادم بالا. من: پس تو هم باید به یه چیزایی عادت کنی! دسشو روی سینه هام کشید:به چی ؟!
شونه هاشو توی بغلم گرفتمو موهاشو بوسیدم.
من: مثلا به اینکه ......هر وقت بخام باید بهم سرویس بدی!
هر وقت من گفتم باهم میریم حمام!
خندیدو نوک سینه هامو نیشگون گرفت. خندیدم.
من: نمیخای پاشی لباس بپوشی تا کاردس خودت ندادی ؟!از بغلم بیرون اومدو روی تخت نشست. سعی میکردم فقط و فقط به خودش نگا کنم . ولی اون نزدیک تر میومد اومد پاهاشو دو طرف شکمم گذاشت! و روم نشست. با تعجب نگاش میکردم. دسشو روی شکمم حرکت میداد. دیگه محال بود به خودش نگا کنم! بد جوری میترسیدم که تحریک شم. لباسمو بالا زد.من: اوو گائول نباید اینکارو کنی! وگرنه تحریک میشم!! خنده ای کردو گفت: اشکالی نداره عزیزم! دوباره
۷۰.۳k
۲۱ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.