•وقتی داری با یک پسر چت میکنی ولی نمیزاری چتت رو ببینن•
•وقتی داری با یک پسر چت میکنی ولی نمیزاری چتت رو ببینن•
❤️ #استری_کیدز ❤
جیسونگ🐿:
_چرا نمیزاری گوشیت رو ببینم؟
+دارم با دوستم حرف میزنم خببب
_چه ربطی داره عزیزم؟
+نمیشه دیگ
نفس بی حوصله ای کشید
_یعنی چی..تو نمیزاری دوست پسرت چتت رو با دوستت ببینه و میگی نمیشه؟
+اره..
_ولی فک کنم داری با کسی چت میکنی که میدونی مخالفم باهاش
نگاهتو بهش دادی و از صفحه چت خارج شدی
+من؟ با منی؟ نه اینطور نیست
پوزخندی زد
_حالا دیگ مطمعن شدم! دوباره داری با همون پسره ی ... حرف میزنی؟
+یا اونطوری نگووو اون دوستمه
_به هرحال من ازش خوشم نمیاد..و فک کنم..*بهت نزدیکتر شد* بهت گفته بودم که دیگه باهاش حرف نزنی
فلیکس🐥: از اونجایی که نمیزاشتی صفحه ی چتت رو ببینه هرکاری کرده بود ولی موفق نشده بود...تا اینکه رفت پشت مبل قایم شد و تو هم وقتی دیدی غیب شده فک کردی شاید منصرف شده پس دوباره توجهتو به چت دادی ولی بر خلاف تصورت فلیکس از پشت داشت به گوشیت نگاه میکرد
_گفت میام دنبالت؟
با صدایی که از پشت گوشت شنیدی به خودت لرزیدی و زود سرتو به سمت فلیکس که با قیافه ی اخمی و عصبی بهت نگاه میکرد برگردوندی
+چیزه..اشتباه متوجه نشی ها...قراره بریم به دبیرستانی که قبلا هردومون میرفتیم سر بزنیم نه چیز دیگ
_اها..
همینطور که دستاشو روی هم گذاشته بود خم شد جوری که چهره هاتون فاصله کمی از هم داشتن
_بدون اجازه ی من؟ اونم با یه پسر؟ تازه بدون من؟
+قرار بود بهت بگ..
_مهم نیست..تو که به من اهمیت نمیدی
نگاهشو ازت برداشت و ازت دور شد و به سمت اتاقتون رفت..فهمیدی که ناراحت شده و حالا باید کلی نازش رو میکشیدی
🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
❤️ #استری_کیدز ❤
جیسونگ🐿:
_چرا نمیزاری گوشیت رو ببینم؟
+دارم با دوستم حرف میزنم خببب
_چه ربطی داره عزیزم؟
+نمیشه دیگ
نفس بی حوصله ای کشید
_یعنی چی..تو نمیزاری دوست پسرت چتت رو با دوستت ببینه و میگی نمیشه؟
+اره..
_ولی فک کنم داری با کسی چت میکنی که میدونی مخالفم باهاش
نگاهتو بهش دادی و از صفحه چت خارج شدی
+من؟ با منی؟ نه اینطور نیست
پوزخندی زد
_حالا دیگ مطمعن شدم! دوباره داری با همون پسره ی ... حرف میزنی؟
+یا اونطوری نگووو اون دوستمه
_به هرحال من ازش خوشم نمیاد..و فک کنم..*بهت نزدیکتر شد* بهت گفته بودم که دیگه باهاش حرف نزنی
فلیکس🐥: از اونجایی که نمیزاشتی صفحه ی چتت رو ببینه هرکاری کرده بود ولی موفق نشده بود...تا اینکه رفت پشت مبل قایم شد و تو هم وقتی دیدی غیب شده فک کردی شاید منصرف شده پس دوباره توجهتو به چت دادی ولی بر خلاف تصورت فلیکس از پشت داشت به گوشیت نگاه میکرد
_گفت میام دنبالت؟
با صدایی که از پشت گوشت شنیدی به خودت لرزیدی و زود سرتو به سمت فلیکس که با قیافه ی اخمی و عصبی بهت نگاه میکرد برگردوندی
+چیزه..اشتباه متوجه نشی ها...قراره بریم به دبیرستانی که قبلا هردومون میرفتیم سر بزنیم نه چیز دیگ
_اها..
همینطور که دستاشو روی هم گذاشته بود خم شد جوری که چهره هاتون فاصله کمی از هم داشتن
_بدون اجازه ی من؟ اونم با یه پسر؟ تازه بدون من؟
+قرار بود بهت بگ..
_مهم نیست..تو که به من اهمیت نمیدی
نگاهشو ازت برداشت و ازت دور شد و به سمت اتاقتون رفت..فهمیدی که ناراحت شده و حالا باید کلی نازش رو میکشیدی
🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿🐥🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
۱۴.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.