چند دقیقه قبل از حرکت روحانی ای را دیدم که همراه دو سه

🔆چند دقیقه قبل از حرکت، روحانی ای را دیدم که همراه دو سه نفر آمد سمت ضریح همه به او احترام می گذاشتند.
روحانی به نظرم آشنا آمد.

🔆آزادگان را دیدم. گفت: « آقای شهرستانی را دیدی؟ »
فهمیدم مرد روحانی همان آقای شهرستانی است که داماد و نماینده آیت‌الله سیستانی هم هست. از آقای شهرستانی کمی تربت کربلا گرفتند و زیر ستون های ضریح گذاشتند برای به سلامت رسیدنش.

🔆آقا رضا پشت فرمان نشست بود و تریلی را از چند دقیقه قبل روشن کرده بود. کسی بالای تریلی فریاد می زد: « مردم راه بدهند برای دور زدن تریلی و حرکتش؛ » اما کسی به حرف او گوش نمی داد.

🔆فریاد: « حسین‌.... حسین....... » مردم بلند شده بود. مسئولان فریاد می کشیدند؛ ولی فایده ای نداشت. مردمی که گاهی از دو چرخه و موتور هم در خیابان می ترسند، از تریلی به آن بزرگی هیچ ترسی نداشتند.

#پنجره_های_تشنه
#محرم
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🔆یک شب، نزدیک تعطیلات اجلاس سران کشورهای غیر وابسته خوابیدم ...

🔆 بعضی از جوان های مهرانی پرشورتر بودند و اصرار داشتند برای ...

🔆«پنجره های تشنه» روایت سفر ضریح جدید امام حسین «ع»از شهر مق...

جمله درباره امام حسین (ع)🌹📝📝🥀امّت امام حسین را آن روز جز حسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط