یک روز گرم و تابستانی بود و تو به همراه گروهی از طرفداران

یک روز گرم و تابستانی بود و تو به همراه گروهی از طرفداران، به یک کنسرت خصوصی از BTS دعوت شده بودی. همه‌چیز خیلی خاص بود، چون نه تنها می‌توانستی به آهنگ‌های مورد علاقه‌ات گوش بدی، بلکه با اعضای گروه هم نزدیک‌تر از همیشه بودی. یکی از خوش‌شانس‌ترین لحظات تو این بود که کنار جیمین، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین اعضای گروه، نشستی.

فضای سالن به قدری گرم و پرانرژی بود که خودت هم احساس می‌کردی نمی‌تونی هیچ چیزی رو از دست بدی. تو به آرومی به جیمین نگاه می‌کردی و احساس می‌کردی که هنوز نمی‌تونی به‌طور کامل باور کنی که در کنار این ستاره نشستی.

ناگهان، در وسط مکالمه‌ای که با هم داشتید، جیمین یهو یک عتسه خیلی ناز می‌کنه. تو که به شدت درگیر حرف‌های جیمین بودی و اصلاً انتظارش رو نداشتی، یه لحظه با کمال تعجب نگاهش کردی. بدون اینکه بخوای کنترلش کنی، از شدت هیجان و لذت، لبخندی شیرین زدی و یه جوری که می‌خواستی خیلی ملایم بگی، گفتی:

«واااای! خیلی ناز بود!»

جیمین که به طور واضح متوجه شد چقدر از این لحظه خندیدی و تحت تأثیر قرار گرفتی، با یک نگاه مهربون و جذاب به تو نگاه کرد و لبخند زد.

جیمین: «خیلی خوشحالم که خوشت اومد. ولی... اینجا من خیلی کیوت عتسه می‌کنم!»

تو که هنوز یه لبخند از روی شوخی روی صورتت بود، شونه‌ای بالا انداختی و گفتی: «هر چی که می‌گید! من که هنوز قلبم به شدت می‌زنه.»

نظرت رو تو کامنتا بگو