برادر خوانده 🧑🏻✨ پارت 13🧑🏻✨
برادر خوانده 🧑🏻✨ پارت 13🧑🏻✨
+کی مرخص میشم
_دو سه روز دیگه
+باشه
+تهیونگا
_بله؟
+هیچی
_مرض داری
+خیلی خوابم میاد
_خب بگیر بخواب دیگه
+خوب شد گفتی
_پس من بیرونم تو بگیر بخواب
+اوکی
ویو ا/ت
بعد از اینکه رفت گرفتم خوابیدم بعد از چند ساعت بلند شدم و رفتم سمت در دیدم تهیونگ خوابیده رو صندلی دلم نیومد بیدارش کنم ولی
+تهیونگا بلند شو رو تخت بخواب
_ا/ت تو چرا اومدی اینجا؟(خوابالو)
+دنبالت بودم اینجا پیدات کردم بیا بریم تو اتاق بخواب
_باشه
با تهیونگ رفتیم تو اتاق گرفت عین خرس خوابید منم رو صندلی نشسته بودن خیلی دلم مادرم رو میخواست اما بهم یاد داد هیچ وقت به خاطر گذشته اشک نریزم نمیخواستم آدم ضعیفی باشم
فلش بک به ۳ روز بعد
امروز دیگه مرخص میشم تهیونگ رفته کار های ترخیص رو انجام بده بعد از ۵ مین تهیونگ اومد و منتظر موند لباسام رو عوض کنم (اسلاید 2) رفتم بیرون و با هم به سمت خونه حرکت کردیم
+تهیونگ
_بله؟
+می.گم برام ب.ستنی میخ.ری؟(استرس)
_چرا با لکنت حرف میزنی برات میخوام لازم نیست به خاطر یه بستنی با استرس حرف بزنی
+پس یعنی میخری ؟
_اوهوم اول اون کلاهت رو بزار رو سرت و این ماسک رو بزن تو الان از منم معروف تری
+به خاطر اینکه با کامیون تصادف کردم ؟
_به خاطر اینکه وقتی تصارف کردی من بالا سرت بودم
+اوهههه وایسا بالا سرم بودی ؟
_داستانش مفصله
+اوکی
تهیونگ برای خودش و خودم بستنی خرید خوردیم
خلاصه با تهیونگ رفتیم سمت عمارت خودش بعد از ۴۰ مین رسیدیم با اثر انگشت در رو باز کرد رفتیم داخل عمارتش خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگ بود دهنم باز مونده بود (اسلاید 3)
_ببند پشه رفت توش
+چقدر بزرگه عمارتت
_باشه بیا اتاقت رو نشونت بدم
+باوشه
_امروز میخوام اعضا رو دعوت کنم بیان اینجا
+اوکی
+کی مرخص میشم
_دو سه روز دیگه
+باشه
+تهیونگا
_بله؟
+هیچی
_مرض داری
+خیلی خوابم میاد
_خب بگیر بخواب دیگه
+خوب شد گفتی
_پس من بیرونم تو بگیر بخواب
+اوکی
ویو ا/ت
بعد از اینکه رفت گرفتم خوابیدم بعد از چند ساعت بلند شدم و رفتم سمت در دیدم تهیونگ خوابیده رو صندلی دلم نیومد بیدارش کنم ولی
+تهیونگا بلند شو رو تخت بخواب
_ا/ت تو چرا اومدی اینجا؟(خوابالو)
+دنبالت بودم اینجا پیدات کردم بیا بریم تو اتاق بخواب
_باشه
با تهیونگ رفتیم تو اتاق گرفت عین خرس خوابید منم رو صندلی نشسته بودن خیلی دلم مادرم رو میخواست اما بهم یاد داد هیچ وقت به خاطر گذشته اشک نریزم نمیخواستم آدم ضعیفی باشم
فلش بک به ۳ روز بعد
امروز دیگه مرخص میشم تهیونگ رفته کار های ترخیص رو انجام بده بعد از ۵ مین تهیونگ اومد و منتظر موند لباسام رو عوض کنم (اسلاید 2) رفتم بیرون و با هم به سمت خونه حرکت کردیم
+تهیونگ
_بله؟
+می.گم برام ب.ستنی میخ.ری؟(استرس)
_چرا با لکنت حرف میزنی برات میخوام لازم نیست به خاطر یه بستنی با استرس حرف بزنی
+پس یعنی میخری ؟
_اوهوم اول اون کلاهت رو بزار رو سرت و این ماسک رو بزن تو الان از منم معروف تری
+به خاطر اینکه با کامیون تصادف کردم ؟
_به خاطر اینکه وقتی تصارف کردی من بالا سرت بودم
+اوهههه وایسا بالا سرم بودی ؟
_داستانش مفصله
+اوکی
تهیونگ برای خودش و خودم بستنی خرید خوردیم
خلاصه با تهیونگ رفتیم سمت عمارت خودش بعد از ۴۰ مین رسیدیم با اثر انگشت در رو باز کرد رفتیم داخل عمارتش خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگ بود دهنم باز مونده بود (اسلاید 3)
_ببند پشه رفت توش
+چقدر بزرگه عمارتت
_باشه بیا اتاقت رو نشونت بدم
+باوشه
_امروز میخوام اعضا رو دعوت کنم بیان اینجا
+اوکی
۹.۹k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.