به قبر خالی اشاره کرد و گفت خواب دیدم برگ قرآنی را در ا

به قبر خالی اشاره کرد و گفت: «خواب دیدم برگ قرآنی را در این قبر دفن کردند، خوش بحال کسی که در این قطعه از زمین دفن می شود.»
خیلی نگذشته بود که خودش در آن قبر ارمید.
از کنار مزار سید رد می شدم دلم گرفت. گفتم: «سید ۱۵ سال بچه دار نمیشم. دعایم کن!»
سال بعد نوزادم را به زیارتش بردم.


خاطره ای از حافظ قرآن شهید حاج سید عبدالله بیژنی
دیدگاه ها (۳)

خاطره ای از شهید مجتبی علمدار سید مجتبی خیلی حضرت زهرا (س)رو...

خاطره ای از شهید خرازیمدرسه سوسنگرد غوغای آتش و خون چزابه، ...

❤شهید علی چیت سازیان❤برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای ...

.مخلص اونایی هستم کلمه نحس ( مرسی ) نمیگن@ مخلص اونایی هستم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط