شراب سرخ پارت ۲۰ 🍷تهیونگ ابرویی بالا انداخت اما مخالفتی ن
شراب سرخ پارت ۲۰ 🍷تهیونگ ابرویی بالا انداخت اما مخالفتی نکرد و طبق میلم دستش را دورم حلقه کرد.
به کیم تکیه زدم و رو به جنی با حالت خبیثانه ای لبخندی زدم ، گفتم:خب عزیزم میگفتی؟
کلافه چشمانش را دور کاسه چشمش چرخاند و گفت:تایگر میتونیم بریم تو یکی از اتاق های پایین، شاید اونجا راحت تر بتونیم حرف بزنیم..
معصومانه به سمت کیم برگشتم تا ریکشناش را ببینم.
+همین جا خوبه جنی میتونی حرفتو بزنی!
توی دلم خندهای کردم ، اوه حتما میخواست به تهیونگ درخواست رابطه مجدد رو بده ، خب من اگه هم جنس خودمو نشناسم که باید برم سر به بیابون بزارم. اما کور خونده بود.
دستم را نوازش وار به رون پا تهیونگ کشیدم و رویش خطای فرضی و نامفهموم رسم کردم، خطاب به جنی گفتم: نامزد من چیزیو ازم مخفی نمیکنه ، پس راحت باش حرفتو بزن..
گویا جنی از فضولی من دیگر لجش گرفته بنابراین از جایش برخواست و گفت:من یک نوشیدنی خنک بگیرم میام.
لبخندی به رویش زد و گفتم:برو عزیزم..
بری که برنگردی!
وقتی جنی جمع دو نفره ما را ترک کرد کیم با همان صدای فاکرش گفت:دستت بد جاییه ا.ت!
به سمتش چرخیدم و دستم که روی رانش بود را برداشتم اما عقب نکشیدم و دستمو به یقهاش رساندم و همزمان که یقه پیراهنش را به بازی گرفته بودم پرسیدم:الان خوبه ؟
+لمست آتیشم میزنه..
چی؟ لمسم اتیشش میزنه..
حسمون متقابل بود چون اونم با تهدیداش با لمسش حتی با صدای دورگهاش آتیشم میزد.
خندهای برایش سر دادم و گفتم:نظرت چیه تو غرق جهنم فرو ببرمت؟!
کیم دستم را از یقه پیراهنش جدا کرد و گفت:بهت هشدار دادم ا.ت با مردونگی من بازی نکن...یکم بترس! از اینکه اگه بری زیرم دیگه برگشتت با خداست..
اوه لعنتی نمیدونستم چم شده بودم الان با این حرف کیم باید عقب میکشیدم اما...
فکر کنم تاثیر اون شراب لعنتی بود!!
من ظرفیتم خیلی کم بود و با یک جام کاملا مست میشدم اما فکر کنم دز الکلش هم خیلی بالا بود چون تنم داغ داغ شده بود و گرما شدیدی را حس میکردم.
خندهای با ناز برایش کردم و زیر چشمی به دیکش نگاه کردم، گفتم:من از تهیونگ بزرگه نمیترسم میخواد از تهیونگ کوچیکه بترسم!!
تهیونگ اخم مصنوعیای کرد و گفت:مستی مگه نه؟
_نمیدونم اما هر چی که هست میل شدیدی دارم امشب زیرت باشم..
برق خاصی را درون چشمانش دیدم:میدونی اون جام شرابو جنی مهمونم کرد..
اخمی کردم و گفتم:غلط کرد!
به کیم تکیه زدم و رو به جنی با حالت خبیثانه ای لبخندی زدم ، گفتم:خب عزیزم میگفتی؟
کلافه چشمانش را دور کاسه چشمش چرخاند و گفت:تایگر میتونیم بریم تو یکی از اتاق های پایین، شاید اونجا راحت تر بتونیم حرف بزنیم..
معصومانه به سمت کیم برگشتم تا ریکشناش را ببینم.
+همین جا خوبه جنی میتونی حرفتو بزنی!
توی دلم خندهای کردم ، اوه حتما میخواست به تهیونگ درخواست رابطه مجدد رو بده ، خب من اگه هم جنس خودمو نشناسم که باید برم سر به بیابون بزارم. اما کور خونده بود.
دستم را نوازش وار به رون پا تهیونگ کشیدم و رویش خطای فرضی و نامفهموم رسم کردم، خطاب به جنی گفتم: نامزد من چیزیو ازم مخفی نمیکنه ، پس راحت باش حرفتو بزن..
گویا جنی از فضولی من دیگر لجش گرفته بنابراین از جایش برخواست و گفت:من یک نوشیدنی خنک بگیرم میام.
لبخندی به رویش زد و گفتم:برو عزیزم..
بری که برنگردی!
وقتی جنی جمع دو نفره ما را ترک کرد کیم با همان صدای فاکرش گفت:دستت بد جاییه ا.ت!
به سمتش چرخیدم و دستم که روی رانش بود را برداشتم اما عقب نکشیدم و دستمو به یقهاش رساندم و همزمان که یقه پیراهنش را به بازی گرفته بودم پرسیدم:الان خوبه ؟
+لمست آتیشم میزنه..
چی؟ لمسم اتیشش میزنه..
حسمون متقابل بود چون اونم با تهدیداش با لمسش حتی با صدای دورگهاش آتیشم میزد.
خندهای برایش سر دادم و گفتم:نظرت چیه تو غرق جهنم فرو ببرمت؟!
کیم دستم را از یقه پیراهنش جدا کرد و گفت:بهت هشدار دادم ا.ت با مردونگی من بازی نکن...یکم بترس! از اینکه اگه بری زیرم دیگه برگشتت با خداست..
اوه لعنتی نمیدونستم چم شده بودم الان با این حرف کیم باید عقب میکشیدم اما...
فکر کنم تاثیر اون شراب لعنتی بود!!
من ظرفیتم خیلی کم بود و با یک جام کاملا مست میشدم اما فکر کنم دز الکلش هم خیلی بالا بود چون تنم داغ داغ شده بود و گرما شدیدی را حس میکردم.
خندهای با ناز برایش کردم و زیر چشمی به دیکش نگاه کردم، گفتم:من از تهیونگ بزرگه نمیترسم میخواد از تهیونگ کوچیکه بترسم!!
تهیونگ اخم مصنوعیای کرد و گفت:مستی مگه نه؟
_نمیدونم اما هر چی که هست میل شدیدی دارم امشب زیرت باشم..
برق خاصی را درون چشمانش دیدم:میدونی اون جام شرابو جنی مهمونم کرد..
اخمی کردم و گفتم:غلط کرد!
۶۸۳
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.