شراب سرخ پارت ۱۹🍷🍷
شراب سرخ پارت ۱۹🍷🍷
جنی با حرص سرش را به سمت تهیونگ چرخاند و سعی میکرد ناز هایی که برای کیم میریختم را نادیده بگیرد، اما مگر من میزاشتم!
جنی:تایگر باید در مورد یک چیز مهم باهم صحبت کنیم..
مکثی کرد و اینسری نگاهش را به من انداخت و ادامه داد:البته بدون مزاحم!
مزاحم! کی من؟
نمایشی سرم را به طرفین چرخاندم و بعد روبه جنی گفتم: من که مزاحمی نمیبینم هانی ، حرفتو بزن عزیزم.
جنی دندان قروچهای کرد و دستانش را با حرص مشت کرد، معلوم بود از پرویی من حسابی جوش اورده.
مثل اینکه کیم از این نمایش به خوبی لذت میبرد چون رده ها خنده را در گوشه چشمانش میشد مشاهده کرد.
+بریم اونجا..
منو با خودش میبرد مگه نه؟
دستم را دور بازویش محکم کردم و اینطوری بهش فهماندم هر جایی که میخواد بره منو هم باید با خودش ببره.
جنی بعد از چشم غرهای که به من رفت جلو تر از ما حرکت کرد و ما هم پشت سرش..
لبانم را نزدیک کیم بردم و زیر گوشش پرسیدم:خب نمیخوای بهم بگی اون کیه؟ اسمش به گوشم خیلی آشناست!
کیم به پشت سر جنی خیره شد و با حرفی که زد انگار یک سطل اب یخ روم خالی کرده بودند:جنی، مادر تههوراست.
_مادر تههورا! اون با چه رویی بلند شده اومده پیش تو!! اونطور که من شنیدم اون دخترشو ول کرده ...
با نگاه خشمگین کیم که نثارم شد دهانم را بستم..
+مگه به تو نگفتم با مایک برو خونه چرا باز اینجایی؟
آبشار موهایم را که روی شانه برهنهام ریخته بود را با طنازی کنار زدم و گفتم:دلم نیومد تنهات بزارم..
تهیونگ لبانش را در دهانش کشید معلوم بود دارد از بروز خندهاش جلوگیری میکند، با تاسفم سری تکان داد و به سمت جنی که حالا روی کاناپه جا گرفته بود رفتیم..
تهیونگ خواست کنار جنی بنشیند که هلش دادم عقب و گوشه کاناپه پرتش کردم..
هر دو متعجب به رفتارم چشم دوختن،حتی خودم هم حدس نمیزدم اینقدر فجیع پرت بشه روی کاناپه..
اما با خونسردی بین کیم و جنی جا خوش کردم و با عشوه نزدیک تهیونگ شدم و طوری که فقط او بشنود گفتم:دستتو دورم حلقه کن!
جنی با حرص سرش را به سمت تهیونگ چرخاند و سعی میکرد ناز هایی که برای کیم میریختم را نادیده بگیرد، اما مگر من میزاشتم!
جنی:تایگر باید در مورد یک چیز مهم باهم صحبت کنیم..
مکثی کرد و اینسری نگاهش را به من انداخت و ادامه داد:البته بدون مزاحم!
مزاحم! کی من؟
نمایشی سرم را به طرفین چرخاندم و بعد روبه جنی گفتم: من که مزاحمی نمیبینم هانی ، حرفتو بزن عزیزم.
جنی دندان قروچهای کرد و دستانش را با حرص مشت کرد، معلوم بود از پرویی من حسابی جوش اورده.
مثل اینکه کیم از این نمایش به خوبی لذت میبرد چون رده ها خنده را در گوشه چشمانش میشد مشاهده کرد.
+بریم اونجا..
منو با خودش میبرد مگه نه؟
دستم را دور بازویش محکم کردم و اینطوری بهش فهماندم هر جایی که میخواد بره منو هم باید با خودش ببره.
جنی بعد از چشم غرهای که به من رفت جلو تر از ما حرکت کرد و ما هم پشت سرش..
لبانم را نزدیک کیم بردم و زیر گوشش پرسیدم:خب نمیخوای بهم بگی اون کیه؟ اسمش به گوشم خیلی آشناست!
کیم به پشت سر جنی خیره شد و با حرفی که زد انگار یک سطل اب یخ روم خالی کرده بودند:جنی، مادر تههوراست.
_مادر تههورا! اون با چه رویی بلند شده اومده پیش تو!! اونطور که من شنیدم اون دخترشو ول کرده ...
با نگاه خشمگین کیم که نثارم شد دهانم را بستم..
+مگه به تو نگفتم با مایک برو خونه چرا باز اینجایی؟
آبشار موهایم را که روی شانه برهنهام ریخته بود را با طنازی کنار زدم و گفتم:دلم نیومد تنهات بزارم..
تهیونگ لبانش را در دهانش کشید معلوم بود دارد از بروز خندهاش جلوگیری میکند، با تاسفم سری تکان داد و به سمت جنی که حالا روی کاناپه جا گرفته بود رفتیم..
تهیونگ خواست کنار جنی بنشیند که هلش دادم عقب و گوشه کاناپه پرتش کردم..
هر دو متعجب به رفتارم چشم دوختن،حتی خودم هم حدس نمیزدم اینقدر فجیع پرت بشه روی کاناپه..
اما با خونسردی بین کیم و جنی جا خوش کردم و با عشوه نزدیک تهیونگ شدم و طوری که فقط او بشنود گفتم:دستتو دورم حلقه کن!
۶۶۰
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.