گویا خدا از من فقط یک در به در میخواست

گویا خدا از من فقط یک در به در میخواست
ای کاش قبل از خلقتم از من نظر میخواست!

ما زندگی را با چه امّیدی هَرَس کردیم؟
این نادرخت از ابتدایِ خود تبر میخواست...

حمزه کریم تباح فر
دیدگاه ها (۱)

تو دلت سنگ وُ دلم چشم به در دوخته استنزن آتش به درختی که خود...

بیزارم از آدمهایی ؛که امروز رفیقند ،فردا غریبهآدمهایی که عاش...

من شاخه ای هَرَس شده بودم که عاقبتبا بوسه ای جوانه زدم دورِ ...

📜 غزلی قدیمی و منتشر نشده 📜 شهر وقتی با تو باشم از خبر پر م...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

بنده خدا نه برنامه ای داشت نه دیدگاهی نه چیزیالان هم که گویا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط