مثل تو ، زیر سایهء دیوار بنشینم
مثل تو ، زیر سایهء دیوار بنشینم
چشم انتظار وُ پیر ِ اندوهبار بنشینم
بر سکّوی سنگی ، که چنبر زد کنارِ در
- در کوچهء خاکی ، به راه ِ یار بنشینم..
شاید بیاید روزهای سرد پایانی...
- با این خیال ، با او کنم دیدار بنشینم
چون تو ، که خواندی حرفهای چشم ِ همسایه
- این طعنه ها بر من شود تکرار بنشینم
بنشینم وُ با خاطرات ِ رفته ، سر سازم
- تکرار عشقم را کنم هر بار بنشینم...
خورشید سوزِ لحظه های غم شوم هر روز
- تنگ غروب ، تا وقت شام ِ تار بنشینم
انگار پیری خواهدم ، انکار خود سازم
روحِ جوانی می کند اصرار بنشینم
بنشینم وُ یاد آورِ عشقِ قدیم آیم...
- باشد مگر ، در خاطرِ دلدار بنشینم...!!!
مثلِ تو ، نه ، " گویا " دلِ خانه خرابم خواست
- با او ، به زیرِ سقف ِ یک آوار بنشینم...!!!.
#گویا_فیروزکوهی
چشم انتظار وُ پیر ِ اندوهبار بنشینم
بر سکّوی سنگی ، که چنبر زد کنارِ در
- در کوچهء خاکی ، به راه ِ یار بنشینم..
شاید بیاید روزهای سرد پایانی...
- با این خیال ، با او کنم دیدار بنشینم
چون تو ، که خواندی حرفهای چشم ِ همسایه
- این طعنه ها بر من شود تکرار بنشینم
بنشینم وُ با خاطرات ِ رفته ، سر سازم
- تکرار عشقم را کنم هر بار بنشینم...
خورشید سوزِ لحظه های غم شوم هر روز
- تنگ غروب ، تا وقت شام ِ تار بنشینم
انگار پیری خواهدم ، انکار خود سازم
روحِ جوانی می کند اصرار بنشینم
بنشینم وُ یاد آورِ عشقِ قدیم آیم...
- باشد مگر ، در خاطرِ دلدار بنشینم...!!!
مثلِ تو ، نه ، " گویا " دلِ خانه خرابم خواست
- با او ، به زیرِ سقف ِ یک آوار بنشینم...!!!.
#گویا_فیروزکوهی
۶۷۲
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.