گرگی بودم که همه از من می ترسیدن عشق بره ای مرا خانه نشی

گرگی بودم که همه از من می ترسیدن ،عشق بره ای مرا خانه نشین کرد.
به حدی رسیدم که خرگوش ها هم مرا مسخره می کنند.
وای از روزی که عشق آن بره از سرم بپرد،همه را میدرم.
دیدگاه ها (۱)

بغض میکرد گرگ...وقتی می دید.سگ بخاطر تکه نانیلگد چوپان را تح...

سگی نگاه خنده داری به گرگ کرد وگفت..آهویت را ربودم..ایا بازه...

خسته ام نه از اینکه کوه کندم.....نه....دل کندام.....دنیایی م...

زیبا تر از اسمان شب تو هستی عشق حقیقی من

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۹ از آخرین باری که با او دعوا کرده ب...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط