کاش درد آنقدر کوچک میشد که پشت میز یک کافه می نشستچای

کاش "درد" آنقدر کوچک میشد که پشت میز یک کافه می نشست،چای میخورد،ساعتش را نگاه میکرد و با عجله میگفت "خداحافظ"
تارا محمد صالحی
دیدگاه ها (۲)

عمریست به دنبال توام نیست نشانیای خوب تر از خوب تر از خوب کج...

جمعه دختری است رها شده در انبوه تاریکی....که به وقت دلتنگی ب...

امروز مواظب طبیعت باشید :)

واقعا خوش به حالت :)

# رز _ سیاه PART _ 53تهیانگ: طبقه ای که اتاق تارا توش بود کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط