پارت هفت
پارت هفت
رز:
سوار شدم همشون میترسیدن ولی من ورد خوندم و خوب شد بک داشت می افتاد می جیا 😂 😂 گرفتش رفتیم تا رسیدیم وارد سالن شدیم خدمتکارا تعظیم کردن داخل اتاق لیزا شدم ۱۷ قرن بود که زنده بود پوسته چروکیدشو نوازش کردم گفتم :
_ سلام مادر بزرگ من رزم
+ س... سلل...اااامم ... د.. خت..رررمم
تمام موضوعو براش تعریف کردم دیدم کل صورتم خیسه دسشو گرفتم تو دستم و گفت :
_ برو به دنیای ادما و درا.. درا ...
تموم کرد 😿 😿 گریه داشتم میکردم ینی خون بالا می اوردم 😢
بچه ها تا غروب نمیتونستن بیشتر تو این دنیا نفس بکشه رفتم بیرون می حیا گریه میکرد و می چا ارومش میکرد رو به بچه ها گفتم :
+ باید به دنیای شما بریم
مه جیا _ چی ؟ تو دنیای انسانا من و می چا نمیتونیم نفس بکش...
+ مه جیا بزار میریم شما هم تا غروب بیشتر دووم نمیارین😕
همه _ باشه
وردمو خوندم چشامونو بستیم و وقتی واز کردیم تو خونمون بودیم من باید دراکولا رو پیدا میکردم ولی چطوری مامانم وقتی ۶ سالم بود از اون برام گفته بود تویه یه کلبه متروکه تو جنگل متروکه پر از جن و مینوتور و سیمرغ بود ولی چطوری رد شیم 🤔 چشامو بستم دم در خونش بودیم در زدم صدای ضعیفی اومد :
_ کیه ؟
+ منم !
_ منم ینی چی ؟
+ من شاهدخت رز هستم درا کولا
_درو باز کرد زود داخلمون کرد چقد پیر بود نشست و گفت :
_ اینجا چیکار میکنین ؟
+ امدیم شاهزاده رو پیدا کنیم !
_ شاهزاده !.. کی گفته پیشه منه ؟
+ لیزا
_ چی ؟ ... ولی اون یه راز بود 😣
+ حالا این شاهزاده خوش شانس ما کیه ؟ و کجاس
_ همین .. جاس
و نگاه همه مون کرد گفتم :
+ ینی چی ؟
_ همونی که شنوفتی
+ ولی من باید حتماً پیداس کنم ... خواهش میکنم 🙏 تمنامیکنم 🙏
+ اسمشو لاقل بگو
بمونین تو خماری 😄
رز:
سوار شدم همشون میترسیدن ولی من ورد خوندم و خوب شد بک داشت می افتاد می جیا 😂 😂 گرفتش رفتیم تا رسیدیم وارد سالن شدیم خدمتکارا تعظیم کردن داخل اتاق لیزا شدم ۱۷ قرن بود که زنده بود پوسته چروکیدشو نوازش کردم گفتم :
_ سلام مادر بزرگ من رزم
+ س... سلل...اااامم ... د.. خت..رررمم
تمام موضوعو براش تعریف کردم دیدم کل صورتم خیسه دسشو گرفتم تو دستم و گفت :
_ برو به دنیای ادما و درا.. درا ...
تموم کرد 😿 😿 گریه داشتم میکردم ینی خون بالا می اوردم 😢
بچه ها تا غروب نمیتونستن بیشتر تو این دنیا نفس بکشه رفتم بیرون می حیا گریه میکرد و می چا ارومش میکرد رو به بچه ها گفتم :
+ باید به دنیای شما بریم
مه جیا _ چی ؟ تو دنیای انسانا من و می چا نمیتونیم نفس بکش...
+ مه جیا بزار میریم شما هم تا غروب بیشتر دووم نمیارین😕
همه _ باشه
وردمو خوندم چشامونو بستیم و وقتی واز کردیم تو خونمون بودیم من باید دراکولا رو پیدا میکردم ولی چطوری مامانم وقتی ۶ سالم بود از اون برام گفته بود تویه یه کلبه متروکه تو جنگل متروکه پر از جن و مینوتور و سیمرغ بود ولی چطوری رد شیم 🤔 چشامو بستم دم در خونش بودیم در زدم صدای ضعیفی اومد :
_ کیه ؟
+ منم !
_ منم ینی چی ؟
+ من شاهدخت رز هستم درا کولا
_درو باز کرد زود داخلمون کرد چقد پیر بود نشست و گفت :
_ اینجا چیکار میکنین ؟
+ امدیم شاهزاده رو پیدا کنیم !
_ شاهزاده !.. کی گفته پیشه منه ؟
+ لیزا
_ چی ؟ ... ولی اون یه راز بود 😣
+ حالا این شاهزاده خوش شانس ما کیه ؟ و کجاس
_ همین .. جاس
و نگاه همه مون کرد گفتم :
+ ینی چی ؟
_ همونی که شنوفتی
+ ولی من باید حتماً پیداس کنم ... خواهش میکنم 🙏 تمنامیکنم 🙏
+ اسمشو لاقل بگو
بمونین تو خماری 😄
- ۳.۵k
- ۰۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط