بچه ها از فردا امتحانام شروع میشه باید هر جور شده امروز ت
بچه ها از فردا امتحانام شروع میشه باید هر جور شده امروز تمومش کنم چون دوره امتحانا نمیخام پارت بزارم و دور گوشی برم تا نمره خوبی بگیرم
قول میدم بعد امتحانا با فیک جدید بیام
هوم؟
حمایت کنید لطفا💜💜
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۷
پ ا/ت :خب تاریخ عروسیتون کی باشه؟
ا/ت : عروسیمون
مگه باهم میگیریم ؟
م ا/ت : آره دیگه
*دخترا از ذوق میپرن بغل هم
هوسوک : ۵ روز دیگه
ا/ت : ۵ روز دیگه!؟
جیمین : نه ۳ روز دیگه هوم
میونگ : *آروم
یا خدا
پ ا/ت : پس ۳ دوز دیگه امروز برین خرید هردوتون
همه : بله بابا
........
وسط بازار/
جیمین : میونگ چقدر بهت گفتم این لباس و نپوش ببین همه پسرا نگات دارن که
هوسوک : ا/ت چرا انقدر لباس تو تنگه نمیشد یه گشاد تر بپوشی
...هوفف خاب انگشترتو قشنگ نشون همه بده
ا/ت : وای هوسووک
باشه بابا من صاحب دارم میخای جار بزنم؟
میونگ :اول لباس عروس بخریم اونجا اون فروشگاهه
جیمین : باشه عشقم
هوسوک : پس بریم
*خب جیمین و هوسوک روی یه مبل نشستن و برا دخترا نظر میدن
ویو ا/ت : هوففف خدا ۴ دست لباس پوشیدم این هوسوکم میگه یا بازه یا بستش
یا خیلی کوتاه یا خیلی بلنده
ویو میونگ : ای خداا من چه گیری کردم هرچی لباس میپوشم ایراد میگیره وضع ا/تم همینه
....
.........
*بلخره دخترا یه لباس که نه زیاد باز بود نه بسته رو انتخاب کردن
یه کفش هم خریدن و حالا نوبت پسرا بود
ویو ا/ت : ۳ دست لباس برا هوسوک برداشتم
هیچ کدوم خوب نبوددد دخترای اونجا همه نگاش داشتن چیکار کنم حالا...
بلخره یه لباس خوب برداشتم جیمینم همین روز و حال و داشت میونگ هعی ایراد میگرفت اما بلخره هم کت و شلوار هم لباس هم کفش خریدن
سالن هم بابا سپرده بود
فقط مونده بود آرایشگاه و گل عروس
قول میدم بعد امتحانا با فیک جدید بیام
هوم؟
حمایت کنید لطفا💜💜
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۷
پ ا/ت :خب تاریخ عروسیتون کی باشه؟
ا/ت : عروسیمون
مگه باهم میگیریم ؟
م ا/ت : آره دیگه
*دخترا از ذوق میپرن بغل هم
هوسوک : ۵ روز دیگه
ا/ت : ۵ روز دیگه!؟
جیمین : نه ۳ روز دیگه هوم
میونگ : *آروم
یا خدا
پ ا/ت : پس ۳ دوز دیگه امروز برین خرید هردوتون
همه : بله بابا
........
وسط بازار/
جیمین : میونگ چقدر بهت گفتم این لباس و نپوش ببین همه پسرا نگات دارن که
هوسوک : ا/ت چرا انقدر لباس تو تنگه نمیشد یه گشاد تر بپوشی
...هوفف خاب انگشترتو قشنگ نشون همه بده
ا/ت : وای هوسووک
باشه بابا من صاحب دارم میخای جار بزنم؟
میونگ :اول لباس عروس بخریم اونجا اون فروشگاهه
جیمین : باشه عشقم
هوسوک : پس بریم
*خب جیمین و هوسوک روی یه مبل نشستن و برا دخترا نظر میدن
ویو ا/ت : هوففف خدا ۴ دست لباس پوشیدم این هوسوکم میگه یا بازه یا بستش
یا خیلی کوتاه یا خیلی بلنده
ویو میونگ : ای خداا من چه گیری کردم هرچی لباس میپوشم ایراد میگیره وضع ا/تم همینه
....
.........
*بلخره دخترا یه لباس که نه زیاد باز بود نه بسته رو انتخاب کردن
یه کفش هم خریدن و حالا نوبت پسرا بود
ویو ا/ت : ۳ دست لباس برا هوسوک برداشتم
هیچ کدوم خوب نبوددد دخترای اونجا همه نگاش داشتن چیکار کنم حالا...
بلخره یه لباس خوب برداشتم جیمینم همین روز و حال و داشت میونگ هعی ایراد میگرفت اما بلخره هم کت و شلوار هم لباس هم کفش خریدن
سالن هم بابا سپرده بود
فقط مونده بود آرایشگاه و گل عروس
۱۶.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.