تنفری که تبدیل به عشق شد
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۶
*دینگ دینگ
میونگ : حح اومدن
...
م ا/ت : بیاین تو پسرا
......
ویو میونگ و ا/ت : چرا انقدر جذاب شدن
پ ا/ت : خب پسرام اینجا بشینید به میونگ میگم قهوه بیاره براتون
میونگ : عاممم...پدر جان میشه ا/ت بیاره
پ ا/ت : هر طور راحتی گلم
ا/ت : نه خیر تو باید بیاری
میونگ : اصلن بیا بریم تو آشپزخونه
......
تو قهوه میبری
ا/ت : نه خیر تو میبری
م ا/ت : دخترا چیشددد
میونگ : اصلن یکی من میبرم یکی تو ببر
ا/ت : خوبه
*بعد کَل کَل های دخترا بلخره قهوه هارو درست کردن و دارن میبرن برا بقیه
ویو هوسوک : چرا انقدر خوشگل شده
این ا/ت
ویو جیمین : اوخی میونگ منو نگاه چه کیوت شده چه خوبه امشب قراره ازش خاستگاری کنم
*دخترا قهوه هارو به مادر و پدر ا/ت و پسرا میدن
جیمین رو به هوسوک : هویی هوسوک
دیگه وقتش نیست
هوسوک : آره
*جیمین و هوسوک وقتی میبینن دخترا نشستن هردو همزمان جعبه انگشتر رو در میارن و باز میکن و جلو دخترا زانو میزنن
هوسوک : ا/ت میشه مال خودم بشی.... قول میدم خوشبختت کنم....آرزوی گذشتمه
لدفن برام واقعیش کن
جیمین : میونگ ...میخام زنم بشی میخام فقط خودم نگات کنم نه پسرای دیگه
میونگ : عاااا...اااا...جیمین
حتما ...بلهههه
*و هر دو همو میبوسن البته
که جیمین پیش قدم میشه (جیمین شی جلو پدرتت؟😐😂)
و ا/ت یه نگاه به مامان و باباش میکنه
م ا/ت سرش رو به نشونه اره تکون میده و پدرش هیچ واکنشی نشون نمیده
ا/ت : عااا..مم راستش آرههه
بلههه
*و هوسوک بلند میشه که ا/ت و ببوسه اما پ ا/ت یه تک سرفه میکنه که از هم دور میشن(😂😂🙏)
هوسوک و جیمین حلقه های دخترا دو درمیارن و دستشون میکنن و همو بغل میکنن
و دخترا کنار پسرا میشینن
ا/ت :* ....با انگشترش بازی میکنه
چه خوشگلههههه دوسش دارم
میونگ : از من خیلی خوشگلههه
جیمین : سلیقتو میدونستم
میونگ : ا/ت نگا کن از من خوشگلترههه
ا/ت : نه خیرشم از من قشنگ ترههه.....
پ ا/ت : مبارک باشه دخترا
و پسراا....امیدوارم دل دخترامو نشکنید که با من طرفید
جیمین و هوسوک : چشم پدر
م ا/ت : سئوجون انقدر به دامادم و پسرم سخت نگیر دیگه
ا/ت : ولیی .. من فکر کردم فقط خاستگاری میونگه
میونگ : اما منم فک کردم فقط خاستگاری توعه
*هردو نگا به پسرا میکنن
جیمین : اهمم....خب کی عروسی بگیریم
م ا/ت : هویی پسرر
بزار حلقه ها قشنگ بره تو دستشون😂🤦🏻♀️
میونگ ببخشید دیگه این جیمین الان خیلی هوله
مراقب خودت باش این حاملت نکنه امشب
میونگ : 😂چشم مادر جون
*دینگ دینگ
میونگ : حح اومدن
...
م ا/ت : بیاین تو پسرا
......
ویو میونگ و ا/ت : چرا انقدر جذاب شدن
پ ا/ت : خب پسرام اینجا بشینید به میونگ میگم قهوه بیاره براتون
میونگ : عاممم...پدر جان میشه ا/ت بیاره
پ ا/ت : هر طور راحتی گلم
ا/ت : نه خیر تو باید بیاری
میونگ : اصلن بیا بریم تو آشپزخونه
......
تو قهوه میبری
ا/ت : نه خیر تو میبری
م ا/ت : دخترا چیشددد
میونگ : اصلن یکی من میبرم یکی تو ببر
ا/ت : خوبه
*بعد کَل کَل های دخترا بلخره قهوه هارو درست کردن و دارن میبرن برا بقیه
ویو هوسوک : چرا انقدر خوشگل شده
این ا/ت
ویو جیمین : اوخی میونگ منو نگاه چه کیوت شده چه خوبه امشب قراره ازش خاستگاری کنم
*دخترا قهوه هارو به مادر و پدر ا/ت و پسرا میدن
جیمین رو به هوسوک : هویی هوسوک
دیگه وقتش نیست
هوسوک : آره
*جیمین و هوسوک وقتی میبینن دخترا نشستن هردو همزمان جعبه انگشتر رو در میارن و باز میکن و جلو دخترا زانو میزنن
هوسوک : ا/ت میشه مال خودم بشی.... قول میدم خوشبختت کنم....آرزوی گذشتمه
لدفن برام واقعیش کن
جیمین : میونگ ...میخام زنم بشی میخام فقط خودم نگات کنم نه پسرای دیگه
میونگ : عاااا...اااا...جیمین
حتما ...بلهههه
*و هر دو همو میبوسن البته
که جیمین پیش قدم میشه (جیمین شی جلو پدرتت؟😐😂)
و ا/ت یه نگاه به مامان و باباش میکنه
م ا/ت سرش رو به نشونه اره تکون میده و پدرش هیچ واکنشی نشون نمیده
ا/ت : عااا..مم راستش آرههه
بلههه
*و هوسوک بلند میشه که ا/ت و ببوسه اما پ ا/ت یه تک سرفه میکنه که از هم دور میشن(😂😂🙏)
هوسوک و جیمین حلقه های دخترا دو درمیارن و دستشون میکنن و همو بغل میکنن
و دخترا کنار پسرا میشینن
ا/ت :* ....با انگشترش بازی میکنه
چه خوشگلههههه دوسش دارم
میونگ : از من خیلی خوشگلههه
جیمین : سلیقتو میدونستم
میونگ : ا/ت نگا کن از من خوشگلترههه
ا/ت : نه خیرشم از من قشنگ ترههه.....
پ ا/ت : مبارک باشه دخترا
و پسراا....امیدوارم دل دخترامو نشکنید که با من طرفید
جیمین و هوسوک : چشم پدر
م ا/ت : سئوجون انقدر به دامادم و پسرم سخت نگیر دیگه
ا/ت : ولیی .. من فکر کردم فقط خاستگاری میونگه
میونگ : اما منم فک کردم فقط خاستگاری توعه
*هردو نگا به پسرا میکنن
جیمین : اهمم....خب کی عروسی بگیریم
م ا/ت : هویی پسرر
بزار حلقه ها قشنگ بره تو دستشون😂🤦🏻♀️
میونگ ببخشید دیگه این جیمین الان خیلی هوله
مراقب خودت باش این حاملت نکنه امشب
میونگ : 😂چشم مادر جون
- ۲۶.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط