رویای آبی
رویای آبی
part:²⁸ادامه
یونا:ولی چرا اون موقع یه هفته قبل از رفتنت باهام سرد بودی؟
تهیونگ:چون میخواستم تو این یه هفته تورو از یاد ببرم،نمیدونستم دوست دارم و نمیخواستم به احساساتت لطمه بزنم ولی وقتی رفتیم... فهمیدم که دوست دارم
یونا:نمیدونم چی بگم..مغزم داره رد میده...
یهو صدایی از شکمم اومد
تهیونگ:گرسنه ای؟
یونا:نزدیک دو روزه چیزی نخوردم به نظرت نباشم؟
با خنده گفت
تهیونگ:نه
رفت و درای کابینت رو باز کرد،دوتا نودل برداشت و توی آب گرم گذاشت
....
بعد از ۱۵ دقیقه پخت و خوردیم
یونا:دستپختت افتضاحه ولی نودل خیلی خوشمزست
تهیونگ:ممنون بابت تعریفت
یه ساعت بعد مامانم اومد، باهم رفتیم خونه و تمامی اتفاقاتی که افتاده بود رو براش تعریف کردم
ادامه دارد...
part:²⁸ادامه
یونا:ولی چرا اون موقع یه هفته قبل از رفتنت باهام سرد بودی؟
تهیونگ:چون میخواستم تو این یه هفته تورو از یاد ببرم،نمیدونستم دوست دارم و نمیخواستم به احساساتت لطمه بزنم ولی وقتی رفتیم... فهمیدم که دوست دارم
یونا:نمیدونم چی بگم..مغزم داره رد میده...
یهو صدایی از شکمم اومد
تهیونگ:گرسنه ای؟
یونا:نزدیک دو روزه چیزی نخوردم به نظرت نباشم؟
با خنده گفت
تهیونگ:نه
رفت و درای کابینت رو باز کرد،دوتا نودل برداشت و توی آب گرم گذاشت
....
بعد از ۱۵ دقیقه پخت و خوردیم
یونا:دستپختت افتضاحه ولی نودل خیلی خوشمزست
تهیونگ:ممنون بابت تعریفت
یه ساعت بعد مامانم اومد، باهم رفتیم خونه و تمامی اتفاقاتی که افتاده بود رو براش تعریف کردم
ادامه دارد...
- ۱.۵k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط