ناجی پارت ٣٨
#ناجی #پارت_٣٨
^خیلی با امیر علی حرف زدم تو نمیتونی باهاش حرف بزنی ؟!اخه میگم شاید حرف تو نتیجه داشته باشه
+باشه حرف میزنم ولی باید ی حرفی بیوفته وسط ک بتونم بگم
^امشب ک میریم بیرون قبلش برو جلو حرفتو بزن رک بگو من گفتم بهت
+باشه چشم
^هنوزم مثل قبل مهربونی و دلت نمیاد مخالفت کنی
+هنوزم مثل قبل تو هم نگران همه چیز هستی نگران همه کس الا خودت
^چی کار کنم شده عادت
+ن بد نیست همینت متفاوتت کرده
امیر علی تلفنش ک تموم شد با بی حوصلگی اومد نشست احسان رو ب محمد گفت
^پاشو بریم ماشینو اماده کنیم
و جوری علامت داد ک نگار هم باهاشون بلند بشه و بره حالا من مونده بودم و امیر علی گفتم
+اقاامیر علی
با بغض گفت
~بله
+من بلد نیستم فیلم بازی کنم بگم ک من نمیدونم برات چ اتفاقی افتاده همین الان احسان گفت ک چی شده ولی ی چیزی رو میخوام بهت بگم
یهویی امیر علی زد زیر گریه
+اععع مرد ک گریه نمیکنه
تو گریه هاش حرفی نمیزد
+ببین ادما همه ی مسیری رو تو زندگی شون دارن یکی ی جاده صافو میره و هیچ وقت نمیدونه دست انداز روزگار چیه یکی اصلا نمیدونه راه صاف ینی چی همه ما تو مسیر زندگیمون بالاخره ی جایی با جنس مخالفمون هم مسیر میشیم حالا یا باهم ته راهو میریم یا اون مسیرش جدا میشه اما نباید بخاطر رفتن ادما خودمونو اذیت کنیم ببین تقدیر ادم چیه منم مثل تو عاشق بودم یهویی عشقم گم شد رفت اما تقدیر ما باهم بود ک بعد یکسال دوباره همسیر شدیم تو جاده زندگی من اگ میدونستم ک بعد یکسال برمیگردم بهش هیچ وقت انقدر غصه نمیخوردم امکانم داشت تو مسیرم با یکی دیگ هم مسیر شم وفادار بودن خوبه ولی تا جایی ک بدونی اونم ب عشق قدیمیش وفاداره یا اونم حسی داره تو نتونستی ب اون دختر حرفتو بزنی حالا اونم ازدواج کرده شده ماله یکی دیگ ینی رک بگم حسی نداشت بهت یا شایدم داشت و دید ک تو نیومدی سمتش فکر کرده تو حسی نداری و تورو فراموش کرده ی جمع بندی بکنی در هر دو صورت توالان تو ذهنش نیستی مسیر زندگیتو ادامه بده منتظر باش یکی ک واقعا هم مسیر خوبیه وارد جاده تو بشه بعد اینبار با استفاده از تجربه قبلیت نزار دیر بشه بگو ....
حالا گریه های امیر علی بند اومده بود حرفی نزد گفتم
+پاشو برو لباستو عوض کن برو پیش احسان و محمد فراموشش کن سخته ولی میتونی
بلند شد و رفت بالا لباسشو عوض کرد و رفت حیاط نمیدونم این سکوت خوبه یا بد
احسان اومد تو حرفامو براش گفتم پرسید
^مقابله کرد یا سکوت
+سکوت ....نتیجه نداد فک کنم
^ن اتفاقا سکوت علامت خوبیه تو امیر علی ....برو اماده شو بریم
سری تکون دادم درو وا کردم نگار تو بود
+اععععع کی اومدی؟!
-خیلی وقته
کلافه بود و لباسشو پرت میکرد اونور
^خیلی با امیر علی حرف زدم تو نمیتونی باهاش حرف بزنی ؟!اخه میگم شاید حرف تو نتیجه داشته باشه
+باشه حرف میزنم ولی باید ی حرفی بیوفته وسط ک بتونم بگم
^امشب ک میریم بیرون قبلش برو جلو حرفتو بزن رک بگو من گفتم بهت
+باشه چشم
^هنوزم مثل قبل مهربونی و دلت نمیاد مخالفت کنی
+هنوزم مثل قبل تو هم نگران همه چیز هستی نگران همه کس الا خودت
^چی کار کنم شده عادت
+ن بد نیست همینت متفاوتت کرده
امیر علی تلفنش ک تموم شد با بی حوصلگی اومد نشست احسان رو ب محمد گفت
^پاشو بریم ماشینو اماده کنیم
و جوری علامت داد ک نگار هم باهاشون بلند بشه و بره حالا من مونده بودم و امیر علی گفتم
+اقاامیر علی
با بغض گفت
~بله
+من بلد نیستم فیلم بازی کنم بگم ک من نمیدونم برات چ اتفاقی افتاده همین الان احسان گفت ک چی شده ولی ی چیزی رو میخوام بهت بگم
یهویی امیر علی زد زیر گریه
+اععع مرد ک گریه نمیکنه
تو گریه هاش حرفی نمیزد
+ببین ادما همه ی مسیری رو تو زندگی شون دارن یکی ی جاده صافو میره و هیچ وقت نمیدونه دست انداز روزگار چیه یکی اصلا نمیدونه راه صاف ینی چی همه ما تو مسیر زندگیمون بالاخره ی جایی با جنس مخالفمون هم مسیر میشیم حالا یا باهم ته راهو میریم یا اون مسیرش جدا میشه اما نباید بخاطر رفتن ادما خودمونو اذیت کنیم ببین تقدیر ادم چیه منم مثل تو عاشق بودم یهویی عشقم گم شد رفت اما تقدیر ما باهم بود ک بعد یکسال دوباره همسیر شدیم تو جاده زندگی من اگ میدونستم ک بعد یکسال برمیگردم بهش هیچ وقت انقدر غصه نمیخوردم امکانم داشت تو مسیرم با یکی دیگ هم مسیر شم وفادار بودن خوبه ولی تا جایی ک بدونی اونم ب عشق قدیمیش وفاداره یا اونم حسی داره تو نتونستی ب اون دختر حرفتو بزنی حالا اونم ازدواج کرده شده ماله یکی دیگ ینی رک بگم حسی نداشت بهت یا شایدم داشت و دید ک تو نیومدی سمتش فکر کرده تو حسی نداری و تورو فراموش کرده ی جمع بندی بکنی در هر دو صورت توالان تو ذهنش نیستی مسیر زندگیتو ادامه بده منتظر باش یکی ک واقعا هم مسیر خوبیه وارد جاده تو بشه بعد اینبار با استفاده از تجربه قبلیت نزار دیر بشه بگو ....
حالا گریه های امیر علی بند اومده بود حرفی نزد گفتم
+پاشو برو لباستو عوض کن برو پیش احسان و محمد فراموشش کن سخته ولی میتونی
بلند شد و رفت بالا لباسشو عوض کرد و رفت حیاط نمیدونم این سکوت خوبه یا بد
احسان اومد تو حرفامو براش گفتم پرسید
^مقابله کرد یا سکوت
+سکوت ....نتیجه نداد فک کنم
^ن اتفاقا سکوت علامت خوبیه تو امیر علی ....برو اماده شو بریم
سری تکون دادم درو وا کردم نگار تو بود
+اععععع کی اومدی؟!
-خیلی وقته
کلافه بود و لباسشو پرت میکرد اونور
۱۱۲.۸k
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.