دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من

دزدیده چون جان می‌روی، اندر میان جان من
سرو خرامان منی، ای رونقِ بستانِ من!

چون می‌روی بی‌من مرو، ای جانِ جان بی‌تن مرو
وز چشم من بیرون مشو، ای شعله‌ی تابان من

هفت آسمان را بردَرَم، وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم، شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدنِ تو دین من، وی روی تو ایمان من

بی‌پا و سر کردی مرا، بی‌خواب و خور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ، ای یوسف کنعان من!

از لطفِ تو چو جان شدم، وز خویشتن پنهان شدم
ای هستِ تو پنهان شده، در هستی پنهانِ من

یک لحظه داغم می‌کشی، یک دم به باغم می‌کشی
پیش چراغم می‌کشی، تا وا شود چشمان من

ای جانِ پیش از جان‌ها، وی کان پیش از کان‌ها
ای آنِ پیش از آن‌ها، ای آنِ من، ای آنِ من!

منزلگه ما خاک نی، گر تن بریزد باک نی
اندیشه‌ام افلاک نی، ای وصل تو کیوان من

ای بوی تو در آهِ من، وی آهِ تو همراه من
بر بوی شاهنشاهِ من، شد رنگ و بو حیرانِ من

#حضرت_مولانا


دیدگاه ها (۰)

✿صبح می‌خندد و باغ از نفس گرم بهارمی‌گشاید مژه و می‌شکند مست...

تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست دارمبرای خاط...

‌گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجافدای اشتباهی کآرد او ر...

#عاشقانه_های_من#موزیک #ترانه #آهنگ#ویدیو_موزیک #موزیک_ویدیو#...

پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکستنظاره تو بر همه جان‌ها مبار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط