پارت هفدهم غریبه آشنا
#پارت_هفدهم #غریبه_آشنا
بکهیون:
لامپ رو روشن کردم صدای چان بلند شد
چان:ببند اون لامپ کوفتی رو تا نصف شب معلوم نیست کجا بوده اومده لامپ روشن میکنه برام خاک تو سر اون فنایی که چانبک شیپ میکنن ببین ما با کی کاپل شدیم اونا که نمیدونننننن مستر بیون بی خبر معلوم نیست کجا میره با کی میره بعدددد میاد لامپپپپ روشن میکنه تو چشم کی؟؟؟تو چشممم منننننن پاررککک چانیولللل قبلنا خوابم میگرفت پتو میکشیدی روم سردم نشه الان خوابم لامپو روشن میکنه واقعاااا چانبککک ایز رلللللللل....ایزززززز رللللللل
وای چه حرصی میخوره دارم منفجر میشم از خنده اگه بفهمه میخندمم قطعا جونمو از دست میدم...به زور خندمو جمع کردم
-چان چخبره آروم داداش بیرون بودم ببخشید الان خاموش میکنم بخواب فردا حرف بزنیم باشه
لامپو خاموش کردم با همون لباسا خودم انداختم رو تخت هییییی....نگا دختره چجوری دلمو برده...چی سرم آورده که این دراز داد بزنه سرم....وقتی ازم پرسید چجوری همدیگه رو شناختیم نخواستم که بهش بگم تو فکر می کردی من دوست بچگیتم...نمیدونم اشتباه کردم یا نه،ولی نمیخوام منو بجای اون دوست داشته باشه میخوام برای خودم میخوام بیون بکهیون رو دوست داشته باشه...نه یه آدم که تو بچگیش مرده....خداااا من دارم با یه آدم مرده رقابت میکنم اونم یه پسر بچه مرده...هوففف ببین کارمون به کجا کشید...دخترا واسه ما غش و ضعف میکنن ما داریم خودمونو میکشیم واسه یه دختر....ولی دوسش دارم...ارزش عشقمو داره...یه نفس عمیق کشیدمو زیر لب گفتم:ئونسو
کاری از نویسنده گروه exo_my_planet #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
بکهیون:
لامپ رو روشن کردم صدای چان بلند شد
چان:ببند اون لامپ کوفتی رو تا نصف شب معلوم نیست کجا بوده اومده لامپ روشن میکنه برام خاک تو سر اون فنایی که چانبک شیپ میکنن ببین ما با کی کاپل شدیم اونا که نمیدونننننن مستر بیون بی خبر معلوم نیست کجا میره با کی میره بعدددد میاد لامپپپپ روشن میکنه تو چشم کی؟؟؟تو چشممم منننننن پاررککک چانیولللل قبلنا خوابم میگرفت پتو میکشیدی روم سردم نشه الان خوابم لامپو روشن میکنه واقعاااا چانبککک ایز رلللللللل....ایزززززز رللللللل
وای چه حرصی میخوره دارم منفجر میشم از خنده اگه بفهمه میخندمم قطعا جونمو از دست میدم...به زور خندمو جمع کردم
-چان چخبره آروم داداش بیرون بودم ببخشید الان خاموش میکنم بخواب فردا حرف بزنیم باشه
لامپو خاموش کردم با همون لباسا خودم انداختم رو تخت هییییی....نگا دختره چجوری دلمو برده...چی سرم آورده که این دراز داد بزنه سرم....وقتی ازم پرسید چجوری همدیگه رو شناختیم نخواستم که بهش بگم تو فکر می کردی من دوست بچگیتم...نمیدونم اشتباه کردم یا نه،ولی نمیخوام منو بجای اون دوست داشته باشه میخوام برای خودم میخوام بیون بکهیون رو دوست داشته باشه...نه یه آدم که تو بچگیش مرده....خداااا من دارم با یه آدم مرده رقابت میکنم اونم یه پسر بچه مرده...هوففف ببین کارمون به کجا کشید...دخترا واسه ما غش و ضعف میکنن ما داریم خودمونو میکشیم واسه یه دختر....ولی دوسش دارم...ارزش عشقمو داره...یه نفس عمیق کشیدمو زیر لب گفتم:ئونسو
کاری از نویسنده گروه exo_my_planet #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۱۲.۴k
۲۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.