عشق مافیایی
عشق مافیایی
پارت 19
ا. ت ویو
که یهو یه ماشین سیاه اومد داخل حیاط عمارت. یکی از بادیگاردا در ماشین رو باز کرد که ته ازش پیاده شد. ته اومد سمت من که بادیگاردی که کنار من ایستاده بود بهش تعظیم کرد.
$ قربان خانم ا.ت میخواستن از عمارت برن بیرون
یه نگاه حرصی به بادیگارد کردم که بادیگارد با علامت ته رفت یه جای دیگه.
_ که میخواستی از عمارت بری بیرون؟
+ آره چون حوصلم سر رفته بود تازه تنها که نمیخواستم برم میا هم همرام بود
_ فکر کردی من اجازه میدم؟
+ عمرا اگه همچنین فکری بکنم
_ خوبه
+ راستی چرا انقد زود اومدی؟
_ برای اینکه بیام دنبالت تا بریم یه جایی
+ کجا؟
_ بموقش میفهمی
ته دست منو گرفت و منو دنبال خودش کشید. دنبالش رفتم و تو ماشین نشستم. تو ماشین سکوت بدی بود
+ نگفتی قراره کجا بریم؟
_ خونه پدرم
+ برای چی؟
_ میدونستی خیلی سوال میپرسی؟
+ آره میدونستم
_ خوبه که میدونی
بچه ها دیگه فیک جاسوس رو ادامه نمیدم هروقت این فیک تموم شد اونو از اول میزارم.
پارت 19
ا. ت ویو
که یهو یه ماشین سیاه اومد داخل حیاط عمارت. یکی از بادیگاردا در ماشین رو باز کرد که ته ازش پیاده شد. ته اومد سمت من که بادیگاردی که کنار من ایستاده بود بهش تعظیم کرد.
$ قربان خانم ا.ت میخواستن از عمارت برن بیرون
یه نگاه حرصی به بادیگارد کردم که بادیگارد با علامت ته رفت یه جای دیگه.
_ که میخواستی از عمارت بری بیرون؟
+ آره چون حوصلم سر رفته بود تازه تنها که نمیخواستم برم میا هم همرام بود
_ فکر کردی من اجازه میدم؟
+ عمرا اگه همچنین فکری بکنم
_ خوبه
+ راستی چرا انقد زود اومدی؟
_ برای اینکه بیام دنبالت تا بریم یه جایی
+ کجا؟
_ بموقش میفهمی
ته دست منو گرفت و منو دنبال خودش کشید. دنبالش رفتم و تو ماشین نشستم. تو ماشین سکوت بدی بود
+ نگفتی قراره کجا بریم؟
_ خونه پدرم
+ برای چی؟
_ میدونستی خیلی سوال میپرسی؟
+ آره میدونستم
_ خوبه که میدونی
بچه ها دیگه فیک جاسوس رو ادامه نمیدم هروقت این فیک تموم شد اونو از اول میزارم.
۳.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.