چند سال بعد ...
چند سال بعد ...
ویو ا/ت :
به یه برنامه دعوت شدم که دروغ سنج و از اینا داشت اون روز یه مهمون ویژه هم داشتن که نمی دونم کی بود ، حالا می رم میفهمم
رژ لب قرمزم رو برداشتم کوک عاشق رنگش بود ، چرا دارم بهش فکر می کنم؟
حاضر شدم و منتظر رانندم موندم ، بعد چند مین رسید و سوار شدم ...
داخل برنامه که بودیم فن ها یکسری سوال ازم پرسیدن و منم جواب می دادم بیشترش درست بود ، حالا نوبت مهمان ویژه بود که بیاد و ازم سوال بپرسه
ویو کوک :
وقتی وارد برنامه شدم با دیدن ا/ت خشکم زد اون کسی بود که باید ازش سوال می کردم؟
می خواستم نرم ولی نمیشد ، پس رفتم و روی صندلیش نشستم متوجه تعجب کردنش شدم که مجری گفت شروع کنم ، اولین سوال رو با قاطعیت تمام پرسیدم :
- هنوزم دوسم داری؟
- نه
( علامت اون یارو که درست و غلط رو مشخص می کنه + )
+ غلطه
با جوابی که شنیدم یه لحظه حس کردم چیزی به قلبم برگشت :
- هنوزم بهم فکر می کنی؟
- هر لحظه و هر ثانیه
+ درسته
ویو ا/ت :
با هر جواب متوجه درخشش توی چشماش می شدم ، بالاخره بعد 10 تا پرسش اون برنامه کوفتی تموم شد
از درش که زدم بیرون احساس آزادی داشتم تا خواستم برم یکی دستم و کشید برگشتم دیدم جونگ کوکه ، توی چشمام زل زد و گفت :
- چرا اون شب بهم گفتی ازت متنفرم؟ میدونی چقدر داغون شدم؟ اصلا به حالم فکر کردی؟
- نمی دونستم چی کار کنم فقط می خواستم ازت محافظت کنم
بغلم کرد :
- دلم برات تنگ شده بود
- منم همینطور
...
ویو ا/ت :
به یه برنامه دعوت شدم که دروغ سنج و از اینا داشت اون روز یه مهمون ویژه هم داشتن که نمی دونم کی بود ، حالا می رم میفهمم
رژ لب قرمزم رو برداشتم کوک عاشق رنگش بود ، چرا دارم بهش فکر می کنم؟
حاضر شدم و منتظر رانندم موندم ، بعد چند مین رسید و سوار شدم ...
داخل برنامه که بودیم فن ها یکسری سوال ازم پرسیدن و منم جواب می دادم بیشترش درست بود ، حالا نوبت مهمان ویژه بود که بیاد و ازم سوال بپرسه
ویو کوک :
وقتی وارد برنامه شدم با دیدن ا/ت خشکم زد اون کسی بود که باید ازش سوال می کردم؟
می خواستم نرم ولی نمیشد ، پس رفتم و روی صندلیش نشستم متوجه تعجب کردنش شدم که مجری گفت شروع کنم ، اولین سوال رو با قاطعیت تمام پرسیدم :
- هنوزم دوسم داری؟
- نه
( علامت اون یارو که درست و غلط رو مشخص می کنه + )
+ غلطه
با جوابی که شنیدم یه لحظه حس کردم چیزی به قلبم برگشت :
- هنوزم بهم فکر می کنی؟
- هر لحظه و هر ثانیه
+ درسته
ویو ا/ت :
با هر جواب متوجه درخشش توی چشماش می شدم ، بالاخره بعد 10 تا پرسش اون برنامه کوفتی تموم شد
از درش که زدم بیرون احساس آزادی داشتم تا خواستم برم یکی دستم و کشید برگشتم دیدم جونگ کوکه ، توی چشمام زل زد و گفت :
- چرا اون شب بهم گفتی ازت متنفرم؟ میدونی چقدر داغون شدم؟ اصلا به حالم فکر کردی؟
- نمی دونستم چی کار کنم فقط می خواستم ازت محافظت کنم
بغلم کرد :
- دلم برات تنگ شده بود
- منم همینطور
...
۶.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.