بچه ی دوست داشتنی
☆بچه ی دوست داشتنی☆
پارت: ۱
امروز مثل همیشه سرم داد میزد و فوش میداد چرا که فکر میکرد من مثل بقیه هرزه ام
و این بچه ای که توی شکممه مال اون نیست حتی بقیه خانوادش هم باور کرده بودن
و طرف اونو میگرفتن و من بیچاره همیشه توی خونه حبص بودم نه میزاشت سقطش کنم
نه میزاشت درست ازش مواظبت کنم تا بزرگ شه همه ی کارای خونه روی دوش من بود انگار
که به جای زن خدمتکار گرفته با شکمی که به خاطر نه ماهگی بچم قلمبه شده بود اندازه ی هندونه
شده بود کارا برام سخت تر میشد و به تنگی نفسم ختم میشد ولی اجوما کمکم میکرد البته
یه بار که اجوما داشت کمکم میکرد اون فهمید و اجوما رو کتک زد حتی بهش گفت اگه
دوباره کمکم کنه میکشتش ولی اجوما همونطوری نموند و دزدکی کمکم میکرد تا بیشتر
اذیت نشم حتی پدر و مادر هم نداشتم که بیان و ازم طرفداری کنن و هردو توی تصادف مردن
و من بدبخت رو اینجا تنها گزاشتن من از ته دلم جونگکوکو دوست دارم اونم دوستم داشت
تا موقعی که یه عکسی که از ناکجا اباد برامون فرستاده شد و من توی اون عکس نیمه لخت بودمو یه مرد روم بود
و از همون موقع جونگکوک فکر میکنه که بچه مال همون مرده و من خیانت کارم و هرزه زیر ادمام
ولی اینطور نیست من دارم زجر میکشم که بچه جونگکوکو بزرگ کنم ولی اون هروز بدتر میشه
ادامه دارد...
پارت: ۱
امروز مثل همیشه سرم داد میزد و فوش میداد چرا که فکر میکرد من مثل بقیه هرزه ام
و این بچه ای که توی شکممه مال اون نیست حتی بقیه خانوادش هم باور کرده بودن
و طرف اونو میگرفتن و من بیچاره همیشه توی خونه حبص بودم نه میزاشت سقطش کنم
نه میزاشت درست ازش مواظبت کنم تا بزرگ شه همه ی کارای خونه روی دوش من بود انگار
که به جای زن خدمتکار گرفته با شکمی که به خاطر نه ماهگی بچم قلمبه شده بود اندازه ی هندونه
شده بود کارا برام سخت تر میشد و به تنگی نفسم ختم میشد ولی اجوما کمکم میکرد البته
یه بار که اجوما داشت کمکم میکرد اون فهمید و اجوما رو کتک زد حتی بهش گفت اگه
دوباره کمکم کنه میکشتش ولی اجوما همونطوری نموند و دزدکی کمکم میکرد تا بیشتر
اذیت نشم حتی پدر و مادر هم نداشتم که بیان و ازم طرفداری کنن و هردو توی تصادف مردن
و من بدبخت رو اینجا تنها گزاشتن من از ته دلم جونگکوکو دوست دارم اونم دوستم داشت
تا موقعی که یه عکسی که از ناکجا اباد برامون فرستاده شد و من توی اون عکس نیمه لخت بودمو یه مرد روم بود
و از همون موقع جونگکوک فکر میکنه که بچه مال همون مرده و من خیانت کارم و هرزه زیر ادمام
ولی اینطور نیست من دارم زجر میکشم که بچه جونگکوکو بزرگ کنم ولی اون هروز بدتر میشه
ادامه دارد...
- ۶.۴k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط