رفتم بهش گفتم
رفتم بهش گفتم
آقا اصلا من سیگارت!
میشه دیگه نمیشه؟
دیدم داره هاج و واج نگاهم میکنه.
گفتم این همه کنت و وینستون و مارلبرو میکشی
من اون بهمن روز مبادا ته جیبت باشم!
گفت حالا چرا بهمن روز مبادا ته جیب؟
گفتم آخه نمیدونی که
وقتی نسخی و تو بی سیگاری موندی
یهو اون بهمن روز مبادا ته جیب یادت میاد
چه بهشتیه داشتنش،
میخوام اون بهشته فقط و فقط سهم من باشه
نه هیچ کس دیگه ای!
گفت تو دیوونه،
نه تو خیلی دیوونه!
گفتم خب دیوونم که همه حال خوبمو
عین سیگاری
پیچیدم گذاشتم ته جیبت دیگه!
خندید،
رفت که رفت
آنگونه که پاییز از کوچه های شهر........
آقا اصلا من سیگارت!
میشه دیگه نمیشه؟
دیدم داره هاج و واج نگاهم میکنه.
گفتم این همه کنت و وینستون و مارلبرو میکشی
من اون بهمن روز مبادا ته جیبت باشم!
گفت حالا چرا بهمن روز مبادا ته جیب؟
گفتم آخه نمیدونی که
وقتی نسخی و تو بی سیگاری موندی
یهو اون بهمن روز مبادا ته جیب یادت میاد
چه بهشتیه داشتنش،
میخوام اون بهشته فقط و فقط سهم من باشه
نه هیچ کس دیگه ای!
گفت تو دیوونه،
نه تو خیلی دیوونه!
گفتم خب دیوونم که همه حال خوبمو
عین سیگاری
پیچیدم گذاشتم ته جیبت دیگه!
خندید،
رفت که رفت
آنگونه که پاییز از کوچه های شهر........
- ۴.۵k
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط