عصر زهرا زنگ زد دوستی من و زهرا از فضای مجازی شروع شدحر

عصر زهرا زنگ زد. دوستی من و زهرا از فضای مجازی شروع شد.حرفهایی که زد آب سردی بود که یکباره روی قلبم خالی شد. از خواستگار خواهرم حرف زد و اینکه دلیل نیامدنشان من بودم. اینکه دلیل دلتنگی های خواهرم تصمیم من برای ازدواج نکردن بود. اینکه مادرش گفته بود مخالف ازدواج با دختری است که خواهر بزرگتر مجرد دارد.
این درست که من ژست ادمهای فهمیده و بی تفاوت را گرفتم اما قلبم شکست.
حالا بیشتر از همیشه به رفتن از این شهر و کشور فکر میکنم. رفتن از جایی که هیچکس مرا همینطور که هستم نمیخواهد...
حداقل بخاطر خوشبختی و آرامش خواهرم... #دل_و_عقل #الهام_جعفری
دیدگاه ها (۳)

زمانهایی هست که حرف داری اما به هیچکس نمیتوانی بزنی...چون هی...

کیا امشب مسابقه شرکت کردند؟!

خیلیا میگن چطور تو مسابقه شرکت کنند که برنده بشند؟خیلیا میگن...

سرم را از روی دفتر بالا آوردم و با چشمهای گرد شده نگاهش کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط