ساعت دو نیم شب عه و من در حال اورثینک کردنم🚮🚮🚮🙂
ساعت دو نیم شب عه و من در حال اورثینک کردنم🚮🚮🚮🙂
شاید کافی نیستم..
شاید به اندازه کافی خوشگل نیستم..
شاید عاشق یکی دیگه شده..
شاید واقعا دوستم نداره..
شاید واقعا باید از زندگیش برم بیرون..
شاید مزاحمم..
چرا اون حرفو زدم..
چرا اونجا اونو نگفتم..
چرا اون رو گفت...منظورش چیبود..
ینی واقعا منظورش این بود..؟
واشه چی اون کارو کرد...کل روز حالم بد بود..دستام میلرزید..الان خوشحاله؟ ینی اون موقع که من توی اون حال بودم میخندیده؟ به هر حال که اگه واسش مهم بودم هی میگفتم دستام میلرزه سرم گیج میره قلبم تند میزنه تمومش میکرد...از من مظلوم تر پیدا نکرد..عالیه..
شاید هنوز عاشقشه..
شاید کل روز داشته با یکی دیگه چت میکرده
شاید یکی دیگه جای منو گرفته
شاید زیادی حرف زدم
شاید زیادی رو مخ ش بودم
شاید ازم سخته شده
شاید..شاید..شاید...
و این گونه خیلی زود صبح میشود بدون اینکه پلک هایم را روی هم بگذارم زیرا افکارم بی رحم تر از آن اند که اجازه ی خواب را به من بدهند:)
شاید کافی نیستم..
شاید به اندازه کافی خوشگل نیستم..
شاید عاشق یکی دیگه شده..
شاید واقعا دوستم نداره..
شاید واقعا باید از زندگیش برم بیرون..
شاید مزاحمم..
چرا اون حرفو زدم..
چرا اونجا اونو نگفتم..
چرا اون رو گفت...منظورش چیبود..
ینی واقعا منظورش این بود..؟
واشه چی اون کارو کرد...کل روز حالم بد بود..دستام میلرزید..الان خوشحاله؟ ینی اون موقع که من توی اون حال بودم میخندیده؟ به هر حال که اگه واسش مهم بودم هی میگفتم دستام میلرزه سرم گیج میره قلبم تند میزنه تمومش میکرد...از من مظلوم تر پیدا نکرد..عالیه..
شاید هنوز عاشقشه..
شاید کل روز داشته با یکی دیگه چت میکرده
شاید یکی دیگه جای منو گرفته
شاید زیادی حرف زدم
شاید زیادی رو مخ ش بودم
شاید ازم سخته شده
شاید..شاید..شاید...
و این گونه خیلی زود صبح میشود بدون اینکه پلک هایم را روی هم بگذارم زیرا افکارم بی رحم تر از آن اند که اجازه ی خواب را به من بدهند:)
۱۲۳
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.