با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی

با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی
مهمان کن از آن گونه مرا بوسه ی نابی

ای ترس تو را شکر که با این همه تردید
یک بار نیاویختم از سقف طنابی

من عارف دلتنگم یا زاهد دل سنگ ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی

یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه اعمال من مست صوابی

ساقی همه بخشودهٔ یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟
دیدگاه ها (۰)

بِ نشین تا نفسی از دلمان تازه کنیمچای دم کرده بنوشیم غزل ساز...

تو باران شدے، من زمین مے شومتو صد جمله من، نقطه چین مے شومفق...

من و تو توی خیابانی و باران مثلأ خلوتِ دنجی و یک گوشۀ دالان ...

قبل از خرج ڪردن درآمد داشته باشقبل از حرف زدن فڪر ڪنقبل از ڪ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط