با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی
با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی
مهمان کن از آن گونه مرا بوسه ی نابی
ای ترس تو را شکر که با این همه تردید
یک بار نیاویختم از سقف طنابی
من عارف دلتنگم یا زاهد دل سنگ ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه اعمال من مست صوابی
ساقی همه بخشودهٔ یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟
مهمان کن از آن گونه مرا بوسه ی نابی
ای ترس تو را شکر که با این همه تردید
یک بار نیاویختم از سقف طنابی
من عارف دلتنگم یا زاهد دل سنگ ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه اعمال من مست صوابی
ساقی همه بخشودهٔ یک گوشه چشمیم
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟
۴.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳