مانیا ( خواهر جائه ) :
مانیا ( خواهر جائه ) :
- والا صدای من از این تخم قورباغه بهتره
- انگار صدای خودش داره از بهشت میاد
- از تو که تن صدات پایینه بهتره
- ببند فقط تن صدات بالاست و بلدی بقیه رو با صدای بلندت کر کنی صدات هم که نگم انگار کلاغ داره قار قار می کنه
- دخترهی پدسگ
و شروع کرد به کشیدن موهای جائه ، جائه هم موهای اونو میکشید که شوگا اومد از وسطشون با بیخیالی رد شد ، همینجوری که با هم درگیر بودن جونگ کوک اومد طرف مانیا و خواست دستاشو از موهای جائه ول کنه تهیونگ هم اومد سمت جائه و خواست تا دستاشو بگیره تا چنگ نندازه به موهای مانیا .
همینجوری خر تو خر بود که جیهوپ و جیمین هم اضافه شدن و بیا درستش کن .
نامجون چمدونا رو جمع کرد و از ماهنوش خانم پرسید که اتاق ها کجان و ماهنوش هم یکی از خدمتکارا رو فرستاد تا بهش نشون بده .
در آنطرف اون 6 تا اسکل عقب عقبی رفتن خوردن به یه مجسمه که خانم بزرگ خیلی دوستش داشت و ... بله شکستنش
و از هم جدا شدن . همین موقع خانم بزرگ که مادربزرگی بود برای خودش تشریفشون رو آوردن و دیگه بدبختی
خانم بزرگ از حال رفت و بقیه بهش آب قند دادن :
ماهنوش :
- ای بابا بزار برسید بعد دردسر درست کنید
تهیونگ خودشو مظلوم کرد و گفت :
- خب ما فقط میخواستیم جائه و مانیا ..
که با چشم غره ماهنوش گفت :
- خانم رو از هم جدا کنیم به خدا قصد بدبی نداشتیم
و کمی عر عر الکی کرد که دل خانم بزرگ نرم شد ، از تهیونگ خوشش اومد و گفت :
- خیله خب باشه بهتون کاری ندارم .. ولی به جاش می تونین توی تزییات یکم کمک کنین؟
تهیونگ سری تکون داد :
- خوبه ، اسمت چیه؟
- تهیونگ ولی بعضی اوقات صدام می کنن وی
- خب تهیونگ چند سالته
و عین نوه و مادربزرگ رفتن طبقه بالا مانیا که با تعجب نگاه می کرد گفت :
- مامان بزرگمون کراش زده
جائه :
- قطعا
و خواست بره طبقه بالا تا استراحت کنه اما با منظره ای که دید خشکش زد ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
از اونجایی که کرم دارم بقیه داستان رو می زارم برای بعد امتحانا ، و اون موقع سه تا پارت می زارم
- والا صدای من از این تخم قورباغه بهتره
- انگار صدای خودش داره از بهشت میاد
- از تو که تن صدات پایینه بهتره
- ببند فقط تن صدات بالاست و بلدی بقیه رو با صدای بلندت کر کنی صدات هم که نگم انگار کلاغ داره قار قار می کنه
- دخترهی پدسگ
و شروع کرد به کشیدن موهای جائه ، جائه هم موهای اونو میکشید که شوگا اومد از وسطشون با بیخیالی رد شد ، همینجوری که با هم درگیر بودن جونگ کوک اومد طرف مانیا و خواست دستاشو از موهای جائه ول کنه تهیونگ هم اومد سمت جائه و خواست تا دستاشو بگیره تا چنگ نندازه به موهای مانیا .
همینجوری خر تو خر بود که جیهوپ و جیمین هم اضافه شدن و بیا درستش کن .
نامجون چمدونا رو جمع کرد و از ماهنوش خانم پرسید که اتاق ها کجان و ماهنوش هم یکی از خدمتکارا رو فرستاد تا بهش نشون بده .
در آنطرف اون 6 تا اسکل عقب عقبی رفتن خوردن به یه مجسمه که خانم بزرگ خیلی دوستش داشت و ... بله شکستنش
و از هم جدا شدن . همین موقع خانم بزرگ که مادربزرگی بود برای خودش تشریفشون رو آوردن و دیگه بدبختی
خانم بزرگ از حال رفت و بقیه بهش آب قند دادن :
ماهنوش :
- ای بابا بزار برسید بعد دردسر درست کنید
تهیونگ خودشو مظلوم کرد و گفت :
- خب ما فقط میخواستیم جائه و مانیا ..
که با چشم غره ماهنوش گفت :
- خانم رو از هم جدا کنیم به خدا قصد بدبی نداشتیم
و کمی عر عر الکی کرد که دل خانم بزرگ نرم شد ، از تهیونگ خوشش اومد و گفت :
- خیله خب باشه بهتون کاری ندارم .. ولی به جاش می تونین توی تزییات یکم کمک کنین؟
تهیونگ سری تکون داد :
- خوبه ، اسمت چیه؟
- تهیونگ ولی بعضی اوقات صدام می کنن وی
- خب تهیونگ چند سالته
و عین نوه و مادربزرگ رفتن طبقه بالا مانیا که با تعجب نگاه می کرد گفت :
- مامان بزرگمون کراش زده
جائه :
- قطعا
و خواست بره طبقه بالا تا استراحت کنه اما با منظره ای که دید خشکش زد ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
از اونجایی که کرم دارم بقیه داستان رو می زارم برای بعد امتحانا ، و اون موقع سه تا پارت می زارم
۴.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.