آماده باش برای آزادی

آماده باش برای آزادی
آماده باش برای شکوفایی
آماده باش برای آبادی...

از پنجره نگاه به بیرون کن؛
خورشید را میان خیابان‌ها
دارند تکه تکه به آغوشی...

خورشید را دوباره به هم پیوند
این شهر را دوباره ز غم رستن
بر چهره‌های آدمیان، لبخند..
لبخندهای روشن و معنی دار...

با دست‌های خسته از این بیداد
این ظلم را ز مام وطن، بیرون؛
این زخم را ز قلب وطن، تیمار
این درد را به قامت جان، فریاد
فردا بهار می‌رسد از راهی،
این بغض را ز شانه‌ی خود بردار

فردا طلوع کامل آزادی‌ست
میعادگاه شادی و آبادی‌ست...
دیدگاه ها (۰)

دلم تنگ شده برای دمی آسوده نشستن و چشم به ناکجای افق دوختن و...

من امشب پشت پنجره‌ام شمع روشن می‌کنم به امید رسیدن روزهای خو...

روزی دوباره جمع خواهیم شدو تمام شادی‌های به تعویق افتاده‌مان...

نه خوب نیستم و اگر غیر از این باشم، به انسانیت و شرافتم شک ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط