دلم تنگ شده برای دمی آسوده نشستن و چشم به ناکجای افق دوخت
دلم تنگ شده برای دمی آسوده نشستن و چشم به ناکجای افق دوختن و به هیچ چیز نیندیشیدن و نفسی عمیق کشیدن و یک فنجان نوشیدنی سر کشیدن و به یاد خاطرات خوشِ گذشته افتادن و لبخند زدن...
دلم تنگ شده برای عاشق کسی بودن و دوست داشتن و دوست داشته شدن و مورد دلتنگیِ عمیق کسی واقع شدن...
آدمی گاهی در محاصرهی دغدغهها و رنجهای عظیم، فرسوده میشود و فراموش میکند پیش از این، چگونه میزیسته!
آدمی دلتنگ روزهای آرام و خیالی تخت میشود اما... به بعضی دغدغهها و بیقراریها، نباید پشت کرد...
که نمیتوان ادراکهای تازه را نادیده انگاشت و فراموش کرد و بازگشت و نگاه کرد و لبخند زد و همان انسانِ سابق بود. نمیتوان...
دلم تنگ شده برای عاشق کسی بودن و دوست داشتن و دوست داشته شدن و مورد دلتنگیِ عمیق کسی واقع شدن...
آدمی گاهی در محاصرهی دغدغهها و رنجهای عظیم، فرسوده میشود و فراموش میکند پیش از این، چگونه میزیسته!
آدمی دلتنگ روزهای آرام و خیالی تخت میشود اما... به بعضی دغدغهها و بیقراریها، نباید پشت کرد...
که نمیتوان ادراکهای تازه را نادیده انگاشت و فراموش کرد و بازگشت و نگاه کرد و لبخند زد و همان انسانِ سابق بود. نمیتوان...
۲.۷k
۱۷ مهر ۱۴۰۱