پارت
پارت 3
part 3
وقتی بین بچه هاتون فرق میزاره
مکالمه کوک و تهیونگ تموم شد ته ته نشسته بود و خیلی نگران بود برای عشقش اتفاقی نیوفته تو فکر فرو رفته بود در اتاق عمل باز شد و دکتر اومد بیرون گفت:اقای کیم هم بچه هاتون سالمن هم خانومتون و درضمن مبارک باشه ته:ممنونم اقای دکتر ممنونم که خانومم و بچه هام رو نجات دادید که در همین هنگام کوک و(اسم دوس دختر کوک رو یادم رفته شما میدونید همون رو فرض کنید ببخشید)و دوس دخترش وارد شدن ته ته خیلی خوشحال بود تا کوک اومد شروع کرد به حرف زدن کوک:ته ا٫ت... چطوره... عجله ی (نمیدونم درست نوشتم یانه)اومدیم نفسم بالا نمیاد پسر
ته:نگران نباش هم ا٫ت سالمه هم بچه ها کوک نگران نباش که دوس دختر کوکی(دوس دختر کوک رو با د.ک نشون میدم)د.ک:ا٫ت الان چطوره بیا بریم ببینیمش تهکوک هماهنگ گفتن :بریم رفتن داخل که که ا٫ت ته رو دید گفت:بچه هام کجان سالمن چیزی شون که نشده ته:ا٫ت عشقم اول اروم باش هم بچه ها حالشون خوبه هم خودت ته به خانم پرستار گفت:خانم پرستار لطفا میشه کوچولو هاب منو بیارید
خانم پرستار:بله اقای کیم الان پرستار رفت و با دوتا نی نی کوچولو برگشت یکی رو داد دست کوک یکی رو داد دست ته بعدش کلی باهم حرف زدن و رفتن خونه
ببخشید یکم دیر شد برا اینکه دیر شد یه پارت دیگه هم میزارم امیدوارم حمایت کنید لطفا فالوم کنید و لایک یادتون نره دوستون دارم😘😘☺☺...............
part 3
وقتی بین بچه هاتون فرق میزاره
مکالمه کوک و تهیونگ تموم شد ته ته نشسته بود و خیلی نگران بود برای عشقش اتفاقی نیوفته تو فکر فرو رفته بود در اتاق عمل باز شد و دکتر اومد بیرون گفت:اقای کیم هم بچه هاتون سالمن هم خانومتون و درضمن مبارک باشه ته:ممنونم اقای دکتر ممنونم که خانومم و بچه هام رو نجات دادید که در همین هنگام کوک و(اسم دوس دختر کوک رو یادم رفته شما میدونید همون رو فرض کنید ببخشید)و دوس دخترش وارد شدن ته ته خیلی خوشحال بود تا کوک اومد شروع کرد به حرف زدن کوک:ته ا٫ت... چطوره... عجله ی (نمیدونم درست نوشتم یانه)اومدیم نفسم بالا نمیاد پسر
ته:نگران نباش هم ا٫ت سالمه هم بچه ها کوک نگران نباش که دوس دختر کوکی(دوس دختر کوک رو با د.ک نشون میدم)د.ک:ا٫ت الان چطوره بیا بریم ببینیمش تهکوک هماهنگ گفتن :بریم رفتن داخل که که ا٫ت ته رو دید گفت:بچه هام کجان سالمن چیزی شون که نشده ته:ا٫ت عشقم اول اروم باش هم بچه ها حالشون خوبه هم خودت ته به خانم پرستار گفت:خانم پرستار لطفا میشه کوچولو هاب منو بیارید
خانم پرستار:بله اقای کیم الان پرستار رفت و با دوتا نی نی کوچولو برگشت یکی رو داد دست کوک یکی رو داد دست ته بعدش کلی باهم حرف زدن و رفتن خونه
ببخشید یکم دیر شد برا اینکه دیر شد یه پارت دیگه هم میزارم امیدوارم حمایت کنید لطفا فالوم کنید و لایک یادتون نره دوستون دارم😘😘☺☺...............
- ۴.۶k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط